کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سه شش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سه شش
/sešeš/
معنی
در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با شش خال بنشینند. Δ در قدیم تختهنرد را با سه طاس بازی میکردند: ◻︎ گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی: ۹۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سه شش
لغتنامه دهخدا
سه شش . [ س ِش ِ ] (اِ مرکب ) بازی نرد بر سه قسم است : فرد، زیاد،سه تا. در دو قسم اول با دو طاس بازی کنند و در قسم ثالث با سه طاس از این جهت سه شش گویند : کعبتین را گر سه شش خواهید نقش نام رندان بر زبان یاد آورید. خاقانی .هر بار دل از طالع کی زخم سه ...
-
سه شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sešeš در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با شش خال بنشینند. Δ در قدیم تختهنرد را با سه طاس بازی میکردند: ◻︎ گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی: ۹۹).
-
واژههای مشابه
-
یی سه سه
لغتنامه دهخدا
یی سه سه . [ س ِ س ِ ] (اِخ ) نامی که چینیان به یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی داده بودند. (از احوال و اشعار رودکی ص 195). و رجوع به یزدگرد سوم شود.
-
CO-CO axle arrangement
آرایش محور سهـ سه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] آرایش محور لوکوموتیوی که دارای دو بوژی با سه محور محرک است
-
سههشت وجهی سهگوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← سههشتوجهی
-
سه پِلِشک، سه پلشگ آوردن
لهجه و گویش تهرانی
بد بیاری(از قاب بازی گرفته اند)،بد شانسی
-
کوله سه
لغتنامه دهخدا
کوله سه . [ ل ِ س ِ ] (اِخ ) نام مزرعه ای است که در دهستان گوادر بخش گیلان شهرستان شاه آباد واقع است و ییلاق ایل کلهر است و در هنگام برداشت محصول 200 تن سکنه دارد. مزرعه ٔ سرازک در شمال این روستا با 30 خانوار سکنه جزء این ده محسوب می شود. (از فرهنگ ج...
-
سه شنبه
فرهنگ واژههای سره
بهرام شید
-
سهبدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناور سهبدنه
-
triplopia, triple vision
سهبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دیدن سه تصویر از یک شیء
-
trimerous
سهپار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی چرخهای که پارگان آن متشکل از سه قطعه است
-
Pictor, Pic, Painter
سهپایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورتی فلکی در آسمان جنوبی (southern sky) که به شکل سهپایۀ نقاشان تصور میشود
-
trilateration
سهپهلوبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی مثلثبندی که در آن موقعیت نقاط را با اندازهگیری سهپهلوی مثلثهای تشکیلشده بین نقاط تعیین میکنند
-
سهتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← گروه سهتایی