کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سهیلی
لغتنامه دهخدا
سهیلی . [ س ُ هََ ] (اِخ ) (508 - 581 هَ. ق .). ابوالقاسم عبدالرحمن بن احمد ابی الحسن السهیلی الخثعمی الاندلسی المالکی النحوی . مردی عالم به لغت عرب بود. در قرائت بارع بود و در تفسیر و صناعت حدیث و حافظ به رجال و انساب و عارف به علم اسلام و اصول و کل...
-
سهیلی
لغتنامه دهخدا
سهیلی . [ س ُ هََ ] (اِخ ) نامش امیر نظام الدین احمد. اصلش از خانواده ٔ الوس جغتائی اباعن جد همگی رایت حکومت افراشته و خود با وجود منصب دیوانی و اعتبارات سلطانی اکثراوقات بصحبت اهل کمال و خدمت ارباب حال میل تمام داشته ، و دیوانی از ترکی و فارسی تمام ...
-
سهیلی
لغتنامه دهخدا
سهیلی .[ س ُ هََ ] (اِخ ) احمدبن همدم . رجوع به احمد شود.
-
واژههای مشابه
-
علی سهیلی
لغتنامه دهخدا
علی سهیلی . [ ع َ ی ِ س ُ هََ ] (اِخ ) ابن احمد سهیلی اسفراینی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اسفرایینی شود.
-
نظام الدین سهیلی
لغتنامه دهخدا
نظام الدین سهیلی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ س ُ هََ ] (اِخ ) احمد (شیخ ). رجوع به نظام الدین احمد و نیز رجوع به فرهنگ آنندراج ذیل نظام الدین شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد، ابوالحسین سهیلی . رجوع به احمدبن محمد سهیلی خوارزمی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) سهیلی مالقی اندلسی . رجوع به عبدالرحمن بن عبداﷲبن احمدبن اصبغ اندلسی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) سهیلی . عبدالرحمن بن عبداﷲبن احمد خثعمی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد سهیلی اسفرایینی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اسفرایینی شود.
-
ابوزید
لغتنامه دهخدا
ابوزید. [ اَزَ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن خطیب سهیلی اندلسی . رجوع به عبدالرحمن ... شود. و کنیت دیگر او ابوالقاسم است .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نظام الدین (امیر...). رجوع به احمد سهیلی (شیخ ...) شود.
-
ساروفش
لغتنامه دهخدا
ساروفش . (اِخ ) (...جام ) موضعی است که در آن شاه طهماسب صفوی با ازبکان جنگید. (ذیل عالم آرای عباسی چ سهیلی خوانساری ص 69).
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عبداﷲبن احمدبن اصبغ خثعمی اندلسی مالقی . مشهور به سهیلی . نحوی لغوی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.