کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهم دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سهم دادن
دیکشنری فارسی به عربی
حصة , وزع
-
واژههای مشابه
-
سَهم
لهجه و گویش تهرانی
ترس
-
apothem, short radius
سهم 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فاصلۀ مرکز یک چندضلعی منتظم از هریک از اضلاعش
-
MCS 2
سهم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← سامانۀ همرَفتی میانمقیاس
-
Sagitta, Sge, Arrow
سهم 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سومین صورت فلکی کوچک در آسمان شمالی (northern sky) و نزدیک به مثلث بزرگ تابستانی که به شکل تیرِ ازکمانرهاشده تصور میشود
-
author's copies
سهم پدیدآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] نسخههای چاپشدهای که برطبق قرارداد ازطرف ناشر به پدیدآور اثر داده میشود
-
pedestrian area module
پیادهسهم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فضای مورد نیاز برای هر عابر پیاده در تسهیلات فراهمشده در واحد سطح
-
سهم زد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (ص مف .) بیمناک .
-
سهم الحشم
لغتنامه دهخدا
سهم الحشم . [ س َ مُل ْ ح َ ش َ ] (ع اِ مرکب ) نام عهده چنانچه سرلشکر و بخشی فوج . (غیاث ) (آنندراج ).
-
سهم السعادة
لغتنامه دهخدا
سهم السعادة. [ س َ مُس ْ س َ دَ ] (اِخ ) سهم سعادت ، حاملی است از فلک البروج که بعد آن ازدرجه ٔ طالع بر توالی بروج مثل بعد قمر باشد از شمس علی التوالی ؛ مثلاً هرگاه آفتاب در اول حمل و قمر در اول ثور باشد و اول جوزا طالع، سهم السعادة اول سرطان است و ....
-
سهم الغیب
لغتنامه دهخدا
سهم الغیب . [ س َ مُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) در تداول فارسیان ، حصه ای از طعام که برای غائب نگهدارند. (آنندراج ). || سهم الغیب بخشی معین از فلک البروج است . که از آن معلوم سازند که مولود را از اطلاع بر مغیبات و فراست و فهم و خرد تا چند بهره بود و سهم ا...
-
سهم زده
لغتنامه دهخدا
سهم زده . [س َ زَ دَ / دِ ] (ن مف ) ترسیده . بیمناک : سهم زده کرگدن از گردنش گور ز دندان گوزن افکنش .نظامی .
-
ملک سهم
لغتنامه دهخدا
ملک سهم . [ م َ ل َ س َ ] (ص مرکب ) ظاهراً کنایه از کسی که حظ و بهره یا هیبت و شکوه فرشتگان دارد : قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرورملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما.فرخی .
-
سهم موروثی
دیکشنری فارسی به عربی
تراث