کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سهل وساده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسن سهل
لغتنامه دهخدا
حسن سهل . [ ح َ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حسن بن سهل شود.
-
چشمه سهل
لغتنامه دهخدا
چشمه سهل . [ چ َ م َ س َ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از مزارع بافت زنجان کرمان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 236).
-
سهل الانقياد
دیکشنری عربی به فارسی
قابل اداره کردن , کنترل پذير , رام
-
سهل الهضم
دیکشنری عربی به فارسی
قابل هضم , گوارا
-
سهل المنال
دیکشنری عربی به فارسی
ناءل شدني , دردسترس , بدست اوردني
-
سهل الوصول
دیکشنری عربی به فارسی
دستيابي پذير
-
سهل العبور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahlol'obur راهی که بهآسانی بتوان از آن عبور کرد؛ آسانرو.
-
سهل العلاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سهلالعِلاج] sahlol'a(e)lāj مرضی که درمانش آسان باشد؛ آسانچاره.
-
سهل القبول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahlolqabul زودپذیر؛ زودباور.
-
سهل القیاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sahlolqiyād آنکه به آسانی بتوان او را وادار به هرکاری کرد؛ مطیع؛ آرام.
-
سهل الوصول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahlolvosul آنچه بهآسانی بهدست آید؛ آسانرس؛ آسانیاب.
-
سهل الهضم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahlolhazm غذایی که بهآسانی هضم شود؛ آسانگوار.
-
سهل انگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] sahl[']engār کسی که هر کار یا پیشامدی را آسان انگارد؛ آنکه کاری را آسان شمارد و در آن دقت نکند؛ لاقید.
-
سهل الحصول
دیکشنری فارسی به عربی
سهل
-
سهل انگاری
دیکشنری فارسی به عربی
لامبالات