کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سن یابی کربنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سِّنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
دندان
-
سِن
لهجه و گویش بختیاری
sen 1. سن و سال؛ 2. گِل همراه با علف وریشه که با بیل از زمین مرغزار بکَنَند؛ 3. سِن، حشرهاى قهوهاىرنگ که بر روى تنه درختان حرکت مىکند و خوراکش شپشک درخت است.
-
کله سن
لغتنامه دهخدا
کله سن . [ ؟ س َ ](اِخ ) از شعب طایفه ٔ عکاشه است که از طوایف هفت لنگ ایل بختیاری است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ، ص 74).
-
کریستن سن
لغتنامه دهخدا
کریستن سن . [ کْری / ک ِ ت ِ س ِ ] (اِخ ) آرتور کریستن سن . استاد دانشگاه کپنهاگ در 9 ژانویه ٔ 1875م . ولادت یافت و در 30 مارس 1945م . بدرود حیات گفت . تحصیلات او در دانشگاه کپنهاگ بود. زبان شناسی را نزد استاد فاضل وسترگارد فراگرفت ، سپس نزد آندرآس خ...
-
سنناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: san nāz) (ترکی) (سن = تو + ناز = قشنگ) ، تو نازی ؛ (به مجاز) زیبا و قشنگ .
-
آیسن
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy sen) (آیسن)(ترکی) به معنی مانند ماه هستی ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
هم سن
لغتنامه دهخدا
هم سن . [ هََ س ِن ن / س ِ ] (ص مرکب ) هم سال و هم عمر. (آنندراج ). رجوع به همسال شود.
-
felling age
سن برش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] سن تعیینشده برای برش درختان
-
stand age, age of stand
سن توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] میانگین سن درختان یک تودۀ جنگلی
-
gestational age
سن جنینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] سن یک نوزاد در لحظۀ تولد که ازطریق محاسبۀ طول بارداری به دست میآید
-
tree age
سن درخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] سن کل ساقۀ روزمینی درخت برحسب سال
-
diurnal age
سن روزانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← سن نابرابری روزانه
-
absolute age, actual age
سن مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سن زمینشناختی یک فسیل یا سنگ یا رویداد زمینشناختی که معمولاً برحسب سال بیان میشود
-
achievement age
سن موفقیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] رتبهبندی مهارتهای یک فرد با سن تقویمی خاص که بهصورت هنجار یا استاندارد سنجیده میشود
-
relative age
سن نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سن زمینشناختی فسیل، سنگ، سیما یا رویداد زمینشناختی که نسبت به سایر اندامگانها و سنگها و سیماها تعیین میشود