کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنیابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dating 2
سنیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تعیین سن مواد طبیعی یا مواد بازمانده به روشهای مختلف، بر پایۀ میزان تغییری که در یک جزء قابلاندازهگیری با روند ثابت رخ میدهد
-
واژههای مشابه
-
يَأْبَى
فرهنگ واژگان قرآن
ابا دارد - امتناع مي کند - نمي خواهد
-
fission track dating
سنیابی اثر شکافت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] روشی برای محاسبۀ سن یا تعیین نسبت چگالی اثرهای شکافت خودبهخودی به اثرهای شکافت القاشده
-
radiometric dating 2
سنیابی پرتوسنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] روشی برای تعیین سن بر پایۀ واپاشی عناصر پرتوزا
-
carbon dating
سنیابی کربنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] روشی برای تعیین سن از راه اندازهگیری غلظت کربن چهارده باقیمانده در مواد آلی
-
relative dating 2
سنیابی نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تعیین سن براساس آرایش زمانی رویدادها یا اجسام یا پدیدهها در مقیاس زمان زمینشناختی بدون ذکر سن مطلق آنها
-
سن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرده، مجلس، صحنه ۲. جایگاه وقوع حادثه ۳. رویداد، حادثه، واقعه ۴. گزارش، شرح ۵. عمر ۶. آفت گندم ۷. دندان
-
سن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (اِ.) صحنة نمایش .
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) حشره ای است ریز با بال های کوچک و دهانی خرطومی شکل که آفت گندم است .
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) گیاهی است که بر درخت پیچد، عشقه ، سرند، کشور.
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(س نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دندان . 2 - عُمر.
-
سن
لغتنامه دهخدا
سن . [ س َ ] (اِ) رستنی باشد که بر درختها پیچد و به عربی عشقه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). عشقه بود که بر درخت پیچد. (لغت فرس اسدی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || سان که مثل و مانند و رسم و عادت و طرز و روش باشد. || سنان . نیزه . (برهان ) (آنندراج ).
-
سن
لغتنامه دهخدا
سن . [ س َن ن ] (ع مص ) تیز کردن کارد را بفسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیز کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || نصب کردن سنان به نیزه . || مالیدن دندان را به سواک . || سخت راندن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیک راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی )...
-
سن
لغتنامه دهخدا
سن . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جراحی . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و ساکنین از طایفه ٔ آل ابوکرو می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).