کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مراهقون
دیکشنری عربی به فارسی
سنين 31 تا 91 , نوجوان ده تا19 ساله , ده تانوزده سالگي
-
تمر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) آب مروارید، یکی از بیماری های چشمی که بیشتر در سنین بالا بروز می کند و باعث کم شدن نیروی دید می شود.
-
جکتس
لغتنامه دهخدا
جکتس . [ ج َ ت َ ] (اِ) در علم طب ، آنچه از شهور و سنین آن بر ادویه فرض کنند. (تحقیق ماللهند ص 179).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن سلیمان هاشمی . یکی از علمای نجوم و احکام . او راست کتابی در تحاویل سنین عالم .
-
ages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنین، سن، عصر، عمر، پیری، دوره، سن بلوغ، عهد، پیر شدن، پیرنماکردن، کهنه شدن، سالخوردهشدن
-
teen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوجوان، اسیب، غصه، رنج، درد، اندوه، خشم، تنفر، سنین 13 الی 19 سالگی
-
دَأَباً
فرهنگ واژگان قرآن
ادامه در سير(در جمله تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً :يعني پي درپي)-عادت
-
specific developmental disorders
اختلالهای تحولی خاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] طبقهای از اختلالها در سنین اولیۀ رشد که در آنها برخی تواناییهای خاص و محدود به کارکردهای مشخص بدون وجود عللی مانند عقبماندگی ذهنی و درخودماندگی، آنچنانکه باید رشد نمیکنند
-
ابن زریق
لغتنامه دهخدا
ابن زریق . [ اِ ن ُ زُ رَ ] (اِخ ) یحیی بن علی تنوخی ، مقری . مولد 422 هَ .ق . او را تاریخی است مرتب بر سنین . (از کشف الظنون ).
-
شتان
لغتنامه دهخدا
شتان . [ ش ُ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی سالها باشد که جمع سال است و به عربی سنین خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از ملوک آل عراق ، پدر محمدبن عراق . او تقویم سنین و شهور اهل خوارزم را اصلاح کرد. رجوع به احمدبن محمدبن عراق شود.
-
پابسن
لغتنامه دهخدا
پابسن . [ ب ِ / س ِن ن / س ِ ](ص مرکب ) بزادبرآمده . آنکه سنی از او گذشته باشد.- پابسن گذاشتن ؛ به سنین میان جوانی و پیری رسیدن .
-
مراهق
دیکشنری عربی به فارسی
نوجوان , بالغ , جوان , رشيد , اسيب , غصه , رنج , درد , اندوه , خشم , تنفر , سنين 31 الي 91سالگي , نوجوان (از ده تا 91 ساله)
-
عَدَدَ
فرهنگ واژگان قرآن
عدد - تعداد - شماره (در عبارت "کَمْ لَبِثْتُمْ فِي ﭐلْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ "يعني از لحاظ شماره و تعداد سالها چند سال در زمين بوديد)
-
شهور
لغتنامه دهخدا
شهور. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شهر. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ماهها. (غیاث ) : اندر شهور سنه ٔ... امیر محمود. (تاریخ بیهقی ). در شهور سنه ٔ... اتفاق افتاد به پیوستن من بخدمت این پادشاه . (تاریخ بیهقی ).ای کهن گشته در سرای غرورخورده بسیار سال...