کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنیع
لغتنامه دهخدا
سنیع. [ س َ ] (ع ص ) مرد خوب رو و نیکو. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
صنیع
لغتنامه دهخدا
صنیع. [ ص َ ] (ع ص ) چربدست . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || (اِ) کار. || (ص ) شمشیر زدوده ٔ آزموده . (منتهی الارب ). || پرورده . تربیت یافته . مخصوص بکسی : تو سیف دولتی و عز ملتی که تراصنیع خویش خلیفه به نامه کرد خطاب . مسعود.|| مصنوع ساخته : هو ...
-
صنیع
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (ص .)1 - ساخته شده . 2 - پرورش داده شده . 3 - صیقل شده . 4 - ماهر در حرفه و پیشه . 5 - طعام .
-
ثنیا
لغتنامه دهخدا
ثنیا. [ ث ُ / ث َ ] (ع اِ) ثنوی . || سر و پاهای شتر قمار. || اسم است استثنا را و هر چه که آنرا استثنا کنند.
-
صنیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sani' [قدیمی]۱. مصنوع؛ ساختهشده.۲. پرورشدادهشده.۳. ویژگی شمشیر صیقلشده.۴. (اسم) صنعت؛ عمل؛ کار.