کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگ بر طاس زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم سنگ
لغتنامه دهخدا
هم سنگ . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) هم وزن . (برهان ): بازرگانان مصر آنجا روند و نمک و آبگینه و ارزیز برند و هم سنگ زر بفروشند. (حدود العالم ).ببینَدْت و دیدن ورا روی نیست کشد کوه وهمسنگ یک موی نیست . اسدی .اندر بعضی نسخه ها عود خام و سنبل یاد کرده همسنگ ...
-
آب سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābsang = آبزن
-
یک سنگ
لغتنامه دهخدا
یک سنگ . [ ی َ / ی ِ س َ ] (اِ مرکب ) آن مقدار از آب که آسیاب را به گردش می آورد. (آنندراج ). آسیاگرد.
-
آسمان سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ās[e]mānsang = شهاب
-
بی سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bisang ۱. سبک؛ کموزن.۲. [مجاز] شخص کمقدر و بیمنزلت: ◻︎ منِ بیسنگِ خاکی مانده دلتنگ / نه در خاکم در آسایش نه در سنگ (نظامی۲: ۲۲۷).۳. [مجاز] بیطاقت.
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زمینشناسی) qolvesang قطعه سنگ کوچک ناتراشیده درشتتر از گردو تا اندازۀ یک سیب.
-
گران سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānsang ۱. سنگین؛ ثقیل.۲. باوقار؛ موقر.۳. قانع.۴. بردبار.۵. خوب.۶. قیمتی.
-
کلما سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kalmāsang = فلاخن
-
eonothem
اَبَردورانسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهسنگهایی که در یک اَبَردوران به وجود آمدهاند
-
supersystem
اَبَردورهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] واحد گاهشناختی بزرگتر از یک دورهسنگ
-
standing stone
افراشتهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اصطلاحی عام برای سنگهای ایستادۀ یادمانی پیشازتاریخ
-
bafflestone
تلهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ کربناتی برجایی که اجزای اولیۀ آن در هنگام نهشت با مواد آلی به هم چسبانده شدهاند
-
turbidite
توریدهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رسوب یا سنگی که بهظاهر از نهشتۀ یک جریان توریده است
-
boulder
تختهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهسنگی با قطر بیشتر از 256 میلیمتر
-
dripstone
چکهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رسوبی از کلسیت یا کانیهای دیگر که براثر چکیدن آب در غارها به وجود میآید