کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگین
/sangin/
معنی
۱. ساختهشده از سنگ.
۲. [مقابلِ سبک] گران؛ ثقیل؛ وزین.
۳. [مجاز] باوقار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. وزین، پروزن، گران ≠ سبک
۲. ثقیل، درشت، گرانبار
۳. باوقار، جاافتاده، رزین، متین، موقر ≠ جلف، سبک
۴. بدگوار، دیرهضم ≠ خوشگوار
۵. دشخوار، دشوار، تحملناپذیر، غیرقابل تحمل
۶. زننده
۷. پرقیمت، گران، گرانبها، قیمتی
۸. پرهزینه، مجلل
دیکشنری
grave, heavy, labored, leaden, massive, onerous, reserved, solemn, weighty
-
جستوجوی دقیق
-
سنگین
واژگان مترادف و متضاد
۱. وزین، پروزن، گران ≠ سبک ۲. ثقیل، درشت، گرانبار ۳. باوقار، جاافتاده، رزین، متین، موقر ≠ جلف، سبک ۴. بدگوار، دیرهضم ≠ خوشگوار ۵. دشخوار، دشوار، تحملناپذیر، غیرقابل تحمل ۶. زننده ۷. پرقیمت، گران، گرانبها، قیمتی ۸. پرهزینه، مجلل
-
سنگین
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص نسب .) 1 - از جنس سنگ . 2 - ثقیل ، گران . 3 - باوقار. 4 - اثری هنری که فهمیدنش بر هر کسی ممکن نباشد.
-
سنگین
لغتنامه دهخدا
سنگین . [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر. دارای 168 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ الجبا و چشمه . محصول آنجا غلات و جنگل . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی آنان گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنگین
لغتنامه دهخدا
سنگین . [ س َ ] (ص نسبی ) (از: سنگ + ین ، پسوند نسبت ) گیلکی «سنگین » ، کریستن سن «سنجین » ضبط کرده ! فریزندی «سئنجین » ، یرنی «سنجین » ، نطنزی «سنجین » ، سمنانی «سنجین » ، سنگسری ، لاسگردی و شهمیرزادی «سنجین » ، سرخه ای «سنجین » . گران . وزین . ثقیل...
-
سنگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سنگ) sangin ۱. ساختهشده از سنگ.۲. [مقابلِ سبک] گران؛ ثقیل؛ وزین.۳. [مجاز] باوقار.
-
سنگین
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل , جدية , صاحي , عالي , قبر , متکتل , مهمل
-
سنگین
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sangin طاری: sengin طامه ای: sengin طرقی: sengin کشه ای: sengin نطنزی: sangin
-
واژههای مشابه
-
heavy aircraft
هواگَرد سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] هواگَردی با وزن بیشینۀ برخاست بیشتر از 136080 کیلوگرم متـ . جت سنگین heavy jet
-
high comedy
کمدی سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نوعی کمدی که در آن طرح داستان و گفتوگوها و حرکات بازیگران بسیار سنجیده طراحی میشود و خالی از رفتار غیرمؤدبانه و خلاف اخلاق است
-
heavy mineral
کانی سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] کانی آواری یک سنگ رسوبی که وزن مخصوص آن بیش از مقدار استاندارد (معمولاً 2/85) باشد
-
hard drug
مواد سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مواد اعتیادآوری که میزان آسیبزایی آنها زیاد است
-
غذای سنگین
لغتنامه دهخدا
غذای سنگین . [ غ ِ / غ َ ی ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خوراکی که سنگین باشد. غذای دیرهضم . غذای گران . غذای ناگوار.
-
heavy water
آب سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] آبی که هیدروژنهای موجود در مولکول آن از نوع هیدروژن سنگین یعنی اتمی با هستۀ متشکل از یک پروتون و یک نوترون هستند
-
heavy jet
جت سنگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← هواگَرد سنگین