کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگور
/sangur/
معنی
۱. سله؛ سبد؛ زنبیل.
۲. = کماج
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنگور
لغتنامه دهخدا
سنگور. [ س َ ] (اِ) سله ای باشد که فقاعیان شیشه ها و کوزه های فقاع را که بوزه باشد در میان آن بچینند. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). سله ٔ فقاعیان که فقاع در آن چینند. (اوبهی ). سنجور. (مهذب الاسماء) : اگر چون زر نخواهی رای عاشق منه بر گردنم چون...
-
سنگور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sangur ۱. سله؛ سبد؛ زنبیل.۲. = کماج
-
واژههای مشابه
-
ام القصب سنگور
لغتنامه دهخدا
ام القصب سنگور. [ اُم ْ مُل ْ ق َ ص َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از جزیره ٔ صلبوخ شهرستان آبادان . رجوع به بحریة سلیمانیه شود.
-
امل قصب سنگور
لغتنامه دهخدا
امل قصب سنگور. [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان آبادان با طول جغرافیایی 48 درجه و 13 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 5 دقیقه . (از فرهنگ آبادیهای ایران ).
-
جستوجو در متن
-
سنجور
لغتنامه دهخدا
سنجور. [ س َ ] (معرب ، اِ) معرب سنگور. (مهذب الاسماء). رجوع به سنگور شود.
-
شنگرک
لغتنامه دهخدا
شنگرک . [ ش َ گ ُ ] (اِ) بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چوب یا چرمی باشد مدور که در گلوی دوک محکم سازند. (برهان ). شنگور. (رشیدی ). سنگرک . سنگور. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به سنگور و سنگرک شود.
-
بحریه سلیمان
لغتنامه دهخدا
بحریه سلیمان . [ ب َ ری ی ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جزیره صلبوخ آبادان واقع در 8 هزارگزی آبادان . ساکنین آن از طایفه ٔ موطوری میباشند و قراء کوچک رویس ، ام القصب موسی ، ام القصب سنگور جزء این آبادی منظور شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6...