کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگناک
/sangnāk/
معنی
سنگلاخ؛ زمین پرسنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
rocky
-
جستوجوی دقیق
-
سنگناک
لغتنامه دهخدا
سنگناک . [ س َ ] (ص مرکب ) زمینی که دارای سنگ باشد. (ناظم الاطباء) : این چنین اسبی تواند برد بیرون مر مرااز چنین وادی به قاعی سنگناک و نیش زن .منوچهری .
-
سنگناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sangnāk سنگلاخ؛ زمین پرسنگ.
-
جستوجو در متن
-
ظهار
لغتنامه دهخدا
ظهار. [ ظَ ] (ع اِ) ظاهر زمین سنگستان و سنگناک .
-
لعباء
لغتنامه دهخدا
لعباء. [ ل َ ] (اِخ ) موضعی است سنگناک در حرم بنی عوال . (منتهی الارب ).
-
ظریر
لغتنامه دهخدا
ظریر. [ ظَ ] (ع اِ) زمین سنگناک . || زمین درشت . || مناره ای که بدان راه شناسند. ج ، ظُرّان ، اَظِرّة. اناصیب .
-
صمانة
لغتنامه دهخدا
صمانة. [ ص َم ْ ما ن َ ] (ع اِ) زمین درشت سنگناک در جنب زمین نرم ریگناک یا عام است . (منتهی الارب ).
-
جندل
لغتنامه دهخدا
جندل . [ ج ُ ن َ دِ ] (ع ص ) جای سنگناک . (منتهی الارب ). زمین سنگلاخ . (مهذب الاسماء).
-
محتجره
لغتنامه دهخدا
محتجره . [ م ُ ت َ ج ِ رَ ] (ع ص ) سنگناک . ارض محتجرة؛ زمین بسیارسنگ . (ناظم الاطباء).
-
اخسفة
لغتنامه دهخدا
اخسفة. [ اَ س ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَسیف . چاههای بسیارآب در زمین سنگناک که آب آن منقطع نشود.
-
جراول
لغتنامه دهخدا
جراول . [ج َ وِ ] (ع اِ) ج ِ جِرْوَل ، به معنی زمین سنگناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به جرول شود.
-
نقل
لغتنامه دهخدا
نقل . [ ن َ ق ِ ] (ع ص ) مکان نَقِل ؛ جای سنگناک بادرخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ذونَقَل . سنگناک . (از اقرب الموارد). || رجل نَقِل ؛ مرد حاضرجواب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). حاضر ا...
-
ام صبار
لغتنامه دهخدا
ام صبار. [ اُم ْ م ِ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زمین سنگناک سوخته . (منتهی الارب ). زمین سنگناک . (مؤید الفضلاء) (آنندراج ). زمین . (از المرصع). سنگلاخ . (مهذب الاسماء). || بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). داهیه . (المرصع). || جنگ سخت . (منتهی الارب ) ...
-
جلمدة
لغتنامه دهخدا
جلمدة. [ ج َ م َ دَ ] (ع ص ) مرد توانا. || سنگناک . (منتهی الارب ): ارض جلمدة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سددة
لغتنامه دهخدا
سددة. [ س ِ دَ دَ ] (ع اِ) ج ِ سُدّ، وادی سنگناک که آب در وی ایستد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به سُدّ شود.