کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگسار
/sangsār/
معنی
مجازاتی که طی آن محکوم را تا کمر در زمین فرو میکنند و به او سنگ میزنند تا بمیرد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سنگباران، رجم
۲. سنگلاخ، سنگستان
فعل
بن گذشته: سنگسار کرد
بن حال: سنگسار کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنگسار
واژگان مترادف و متضاد
۱. سنگباران، رجم ۲. سنگلاخ، سنگستان
-
سنگسار
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) محکومی که او را تا کمر در خاک فرو می کردند و آن قدر با سنگ بر سر و رویش می کوفتند تا بمیرد.
-
سنگسار
لغتنامه دهخدا
سنگسار. [س َ ] (اِ مرکب ) نوعی از سیاست که آدمی را تا کمر درخاک نشانند و بر آن سنگ باران کنند بحدی که بمیرد. (غیاث ). سیاستی باشد مشهور که آدمی تا کمر در خاک نشانند و سنگ باران کنند. (برهان ). سیاستی است که به عربی رجم خوانند. (انجمن آرا) (ناظم الاطب...
-
سنگسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (فقه، حقوق) sangsār مجازاتی که طی آن محکوم را تا کمر در زمین فرو میکنند و به او سنگ میزنند تا بمیرد.
-
واژههای مشابه
-
سنگسار شدن
لغتنامه دهخدا
سنگسار شدن . [ س َ ش ُدَ ] (مص مرکب ) رجم شدن . سنگباران شدن : گر اول به پیکی کنی قصد سنگ هم آخر بمرغی شوی سنگسار.خاقانی .
-
سنگسار کردن
لغتنامه دهخدا
سنگسار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب )رجم . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). معروف است برای تنبیه مقصرین و کسانی که به بت پرستی گرائیده و اشخاصی که سبت را تدنیس نموده ومرتکب فواحش میشدند یا سر از حکم والدین بدرمی بردند، ایشان...
-
سنگسار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حجارة
-
واژههای همآوا
-
سنگ سار
لغتنامه دهخدا
سنگ سار. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
stoned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگسار، سنگسار کردن، هسته دراوردن از، تحجیر کردن
-
stoning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگسار، سنگسار کردن، هسته دراوردن از، تحجیر کردن
-
stoneseed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگسار
-
stonify
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگسار کردن