کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگربندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگربندی
/sangarbandi/
معنی
عمل ساختن و آماده کردن سنگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
entrenchment, fortification
-
جستوجوی دقیق
-
سنگربندی
لغتنامه دهخدا
سنگربندی . [ س َ گ َ ب َ ] (حامص مرکب ) برآوردن سنگر در مقابل دشمن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سنگربندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (نظامی) sangarbandi عمل ساختن و آماده کردن سنگر.
-
واژههای مشابه
-
سنگربندی کردن
لغتنامه دهخدا
سنگربندی کردن . [ س َ گ َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگربستن .
-
سنگربندی موقتی
دیکشنری فارسی به عربی
حاجز
-
سنگربندی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حصن
-
جستوجو در متن
-
استحکامات
فرهنگ واژههای سره
سنگربندی ها
-
barricades
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مانع، سنگربندی موقتی، مانع شدن، مسدود کردن
-
trenching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترانشه، سنگربندی کردن، کندن، خندق زدن
-
trenched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترنچ، سنگربندی کردن، کندن، خندق زدن
-
entrenched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تثبیت شده، تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قرار دادن، سنگربندی کردن
-
entrenching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضعیف، تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قرار دادن، سنگربندی کردن
-
entrenches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entrenches، تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قرار دادن، سنگربندی کردن
-
entrench
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقویت کنید، تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قرار دادن، سنگربندی کردن