کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگدل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگدل
/sangdel/
معنی
بیرحم؛ ظالم؛ سختدل؛ دلسخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
barbarian, barbarous, bloody-minded, brute, callous, coldblooded, cruel, ferocious, hard, hardhearted, heartless, inexorable, inhumane, merciless, obdurate, pitiless, relentless, remorseless, ruthless, savage, stony, unfeeling
-
جستوجوی دقیق
-
سنگدل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (ص مر.) کنایه از: بی رحم .
-
سنگدل
لغتنامه دهخدا
سنگدل . [ س َ دِ ] (ص مرکب ) کنایه از سخت دل و بی رحم . (برهان ). بی رحم . جفاکار. (آنندراج ). سخت دل . بی مروت . (ناظم الاطباء). قاسی . قسی . دل سخت . دل سنگ : او سنگدل و من بمانده نالان چرویده و رفته ز دست چاره . منجیک .تشنه چون بود سنگدل دلبندخواس...
-
سنگدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سنگیندل› [مجاز] sangdel بیرحم؛ ظالم؛ سختدل؛ دلسخت.
-
سنگدل
دیکشنری فارسی به عربی
عنيد , قاسي , متصلب
-
واژههای مشابه
-
سنگدل، سنگدل
واژگان مترادف و متضاد
بیرحم، بیشفقت، جفاکار، درشتخو، سگدل، شرور، شریر، شقی، ظالم، قسی، قسیالقلب
-
چرخ سنگدل
لغتنامه دهخدا
چرخ سنگدل . [ چ َ خ ِ س َ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک ماه . (ناظم الاطباء). کنایه از فلک اول . || فلک آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از فلک چهارم .
-
جستوجو در متن
-
بی احساس
فرهنگ واژههای سره
سنگدل
-
بی رحم
فرهنگ واژههای سره
سنگدل
-
قسی القلب
فرهنگ واژههای سره
سنگدل
-
petrifier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنگدل بودن
-
بی امان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] bi'amān بیرحم؛ سنگدل.
-
قاسی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) سنگدل ، بی رحم .
-
قسی القلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قسیّالقلب] qasiy[y]olqalb سختدل؛ سنگدل.