کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنون
/se(o)nun/
معنی
= سنه۲
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنون
لغتنامه دهخدا
سنون . [ س َ ] (ع اِ) داروئی که بر دندان مالند. (غیاث ). داروئی که بر دندان مالند و هر چیزی که بدان دندان را تابان و روشن نمایند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). واحد السنونات . و هی الادویة الیابسة المسحوقة التی یدور لک بها الاسنان لتضیی بها او تستحکم . ...
-
سنون
لغتنامه دهخدا
سنون . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سنة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : در عهد ماضی و سنون غابر در بلادکشمیر... پادشاهی مستولی بود. (سندبادنامه ص 56).
-
سنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سَنَة] [قدیمی] se(o)nun = سنه۲
-
واژههای مشابه
-
سنّون
لهجه و گویش بختیاری
sennun سندان.
-
پِک و سِنُّون
لهجه و گویش بختیاری
pek-o-sennun پتک و سندان.
-
واژههای همآوا
-
سنّون
لهجه و گویش بختیاری
sennun سندان.
-
جستوجو در متن
-
سنین
واژگان مترادف و متضاد
سالها، سنون
-
حرامس
لغتنامه دهخدا
حرامس . [ ح َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حِرْمِس . سنون حَرامِس ؛ سالهای سخت و قحطناک .
-
کعب الخنزیر
لغتنامه دهخدا
کعب الخنزیر. [ ک َ بُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) کعب خوک باشد. چون بسوزانند و سحق کنند و در چشم کشند سپیدی چشم را زائل کند و چون سنون سازند سنون قوی باشد و چون با سکنجبین بیاشامند سپرز بگدازاند و تشنگی بنشاند و نفخ که در شکم بود سود دهد. (یادداشت مؤلف ).
-
قعس
لغتنامه دهخدا
قعس . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قعساء. رجوع به قعساء شود || ج ِ اقعس . || سنون قعس ؛ دندانهای ثابت به سبب درازی . (اقرب الموارد).
-
خداعة
لغتنامه دهخدا
خداعة. [ خ َدْ دا ع َ ] (ع ص ) مؤنث خداع .- سنون خداعة ؛ سالها که در آن نمو و افزونی کمتر باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غدارة
لغتنامه دهخدا
غدارة. [ غ َدْ دا رَ ] (ع ص ) مؤنث غدار. (منتهی الارب ). زن بیوفا و فریبنده . (ناظم الاطباء). || سنون غداره ؛ سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب الموارد).