کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنوخ
/sonux/
معنی
= سنخ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنوخ
لغتنامه دهخدا
سنوخ . [ س ُ ] (ع مص ) پای برجای شدن در علم و جز آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). در علم قوی گشتن . (المصادر زوزنی ): سنوخ در علم ؛ رسوخ در آن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سنوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سِنْخ] [قدیمی] sonux = سنخ
-
جستوجو در متن
-
سنخ
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بن دندان . 2 - اصل ، بنیاد؛ ج . سنوخ ، اسناخ . 3 - در فارسی به معنای نوع ، جنس .
-
سنخ
لغتنامه دهخدا
سنخ . [ س ِ ] (ع اِ) بیخ و بن دندان . ج ، اسناخ ، سنوخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بن دندان و اصل آن . جای رستن دندان بن دندان . (دهار) (مهذب الاسماء). || بیخ و اصل و ماده ٔ هر چیز. (برهان ). اصل مردم . بیخ و اصل هر چیزی . || بن پیکان . (مهذب الاسما...
-
رسوخ
لغتنامه دهخدا
رسوخ . [ رُ ] (ع اِمص ) استواری و پابرجا بودن . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ). سنوخ . (یادداشت مؤلف ). استواری . پابرجایی . ثبات . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ) : رسوخ پیدا کرد بنیادش . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). آن واقعه سبب رسوخ محبت ج...