کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بیار سن
واژهنامه آزاد
به معنی آوردن کسی که آیین و سنن(سنتها)می آورد
-
مراسم
واژگان مترادف و متضاد
آداب، آیین، تشریفات، رسوم، سنن، مناسک
-
آجیل مشکل گشا
واژهنامه آزاد
ترکیب خاصی از آجیل است که در فرهنگ و سنن ایرانی ریشه دارد
-
سیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. رفتارها، روشها، سیرتها ۲. سنتها، سنن ۳. طریقتها، مذاهب
-
آداب
واژگان مترادف و متضاد
تشریفات، رسم، رسوم، سنت، سنن، شعایر، عادات، قواعد، مراسم، مناسک
-
مناسک
واژگان مترادف و متضاد
آداب، آیینها، سنن، عبادات، عبادتها، منسکها، مراسم، نیایشها
-
living archaeology
باستانشناسی هستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مطالعۀ الگوهای موجود در جوامع شکارگرـ گردآور امروزی که همچنان سنن نیاکان خود را حفظ کردهاند
-
کنسرواتوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (ص .) کسی که به سنن و آداب گذشته پابند است و از بدعت ها احتراز دارد؛ محافظه کار.
-
قنن
لغتنامه دهخدا
قنن . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) راه و روش . (منتهی الارب ). سنن . (اقرب الموارد).
-
لؤلؤئی
لغتنامه دهخدا
لؤلؤئی . [ ل ُءْ ل ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عمر. زاویه سنن ابی داود. (منتهی الارب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن هانی الاثرم ، مکنی به ابوبکر. وی یکی از صاحبان سنن است . و رجوع به اثرم احمد... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الهمدانی ، معروف به ابن آل و ملقب بحافظ. یکی از صاحبان سُنن است .
-
culture shock
واژهنامه آزاد
شوک فرهنگی؛ احساسی که فرد ممکن است در رویارویی ناگهانی با سنن کاملاً متفاوت دیگر کشورها داشته باشد.
-
لافند
واژهنامه آزاد
لافند. [ ف َ ] (اِ) ریسمان (اعم از پنبه و غیره ). در گیلان لافند بازی از سنن قدیمی است
-
کهنه پرست
لغتنامه دهخدا
کهنه پرست . [ ک ُ ن َ / ن ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) کهنه پرستنده . طرفدار آداب و سنن قدیم . مرتجع. (فرهنگ فارسی معین ).