کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنغ
لغتنامه دهخدا
سنغ. [ ] (ع اِ) نوعی از غلات که با برگ آن حصیر بافند و سناق نیز خوانده میشود. (از دزی ج 1 ص 694).
-
واژههای همآوا
-
صنق
لغتنامه دهخدا
صنق . [ ص َ ن َ ] (ع اِ) شدت گند بغل . (منتهی الارب ). || حلقه ای است از چوب که در حریر باشد. (اقرب الموارد). || (مص ) سخت شدن گند بغل . (منتهی الارب ).
-
صنق
لغتنامه دهخدا
صنق . [ ص َ ن ِ ] (ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی . || سخت گنده بوی . || مرد فربه و کلان جثه . (منتهی الارب ).
-
صنق
لغتنامه دهخدا
صنق . [ ص ُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ صِناق . رجوع به صناق شود.
-
سنق
لغتنامه دهخدا
سنق . [ س َ ن َ ] (ع مص ) ناگوار شدن از شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). ناگوارد شدن بچه ٔ شتر از شیر. (ناظم الاطباء).
-
سَنُّق
لهجه و گویش بختیاری
sannoq صندوق.