کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ ] (اِ) اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنه ٔ آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد نزد اهل هند آن رطوبت مجت...
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س َن ْ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالهادی تتوی (مدنی ) ابوالحسن ، نورالدین سندی . فقیه حنفی . عالم در حدیث و تفسیر و عربی . اصل وی از سند و محل تولدش نیز در همین محل است و بمدینه تا زمان وفات مسکن گزید و بسال 1138 هَ . ق . درگذشت . او راست : ...
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است . و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم ، البیان و التبیین ج 2 صص 261 - 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و...
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن صدقه ٔ کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است . (ابن الندیم ).
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) ابن علی وراق دکان او در طاق زبل (ظاهراً به بغداد؟) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است . (از ابن الندیم ). رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود.
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (اِخ ) گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است .
-
سندی
لغتنامه دهخدا
سندی . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سند که از بلاد هند میباشد. (الانساب سمعانی ). منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است : از پارسی و تازی و از هندو و از ترک وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر. ناصرخسرو.به پیغمبر عرب یکسر مشر...
-
سندی
دیکشنری فارسی به عربی
فلم وثائقي
-
واژههای مشابه
-
علی سندی
لغتنامه دهخدا
علی سندی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن ابی الحسن سندی مدنی . ملقب به نورالدین . محدث بود و در سال 1138 هَ . ق . درگذشت . او راست : کفایةالحاجة فی شرح سنن ابن ماجة. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریة ج 1 ص 544).
-
حسن سندی
لغتنامه دهخدا
حسن سندی . [ ح َ س َ ن ِ س ِ ] (اِخ )از شاعران فارسی زبان بنارس هند بود. شعر او در صبح گلشن بنقل از نشتر عشق آمده است . (ذریعه ج 9 ص 243).
-
نظام الدین سندی
لغتنامه دهخدا
نظام الدین سندی . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ س ِ ] (اِخ ) مشهور به جام از سلاطین سند و از پارسی گویان آن دیار است ، پس از 48 سال حکمروائی به سال 914 هَ . ق . درگذشت . او راست :ای آنکه ترا نظام دین می خوانندتو مفتخری مرا چنین می خوانندگر در ره دین از تو خطائی ...
-
مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی
دیکشنری فارسی به عربی
سلطة
-
جستوجو در متن
-
sindhi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سندی