کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنج بالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنج بالا
لغتنامه دهخدا
سنج بالا. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارسک بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، ارزن ، گاورس ، میوه جات ، ابریشم و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
واژههای مشابه
-
cymbals/ cymbal
سِنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سازی از خانوادۀ خودصداها، معمولاً بدون امکان تولید بسامدهای معین و اغلب متشکل از یک جفت صفحۀ فلزی بشقابی که در مرکز برآمدگی دارد متـ . جفتسِنج clash cymbals
-
گنجینه سنج
لغتنامه دهخدا
گنجینه سنج . [ گ َ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) گنجینه گشای . خزانه دار. گنجینه دار. (ناظم الاطباء). کسی که گنجینه را می سنجد و وزن میکند. که زرها را سنجد و در خزانه نهد : دگر زآن مجوسان گنجینه سنج به آتشکده کس نیاکند گنج . نظامی .گره کرد زآن سان ترازو...
-
کینه سنج
لغتنامه دهخدا
کینه سنج . [ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) کینه دار. کینه کش .کینه ور. کینه ورز. (آنندراج ). انتقامجو : به جای فرستادن نزل و گنج چرا با هزبران شدی کینه سنج ؟نظامی (از آنندراج ).
-
کرشمه سنج
لغتنامه دهخدا
کرشمه سنج . [ ک ِ رِ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) آنکه کرشمه ٔ معشوقان و دیگران سنجد. هدف کرشمه . (فرهنگ فارسی معین ) : به صوفیانه ادایی که سر زد از لب ماکرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم .طالب آملی (از آنندراج ).
-
گاه سنج
لغتنامه دهخدا
گاه سنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) وقت سنج . آلت اندازه گیری زمان .
-
گران سنج
لغتنامه دهخدا
گران سنج . [ گ ِ س َ ] (ص مرکب ) گران سنگ . وزین : چو شاه آن متاع گران سنج دیدچو دریا یکی دشت پرگنج دید. نظامی .رجوع به گران سنگ شود.
-
کوه سنج
لغتنامه دهخدا
کوه سنج . [ س َ ] (نف مرکب ) هر چیز که به وزن و ثقل کوه باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که وزن کوه داشته باشد و آن به تخمین و قیاس باشد چه کوه ممکن نیست که در ترازویی از ترازوهای این جهانی سنجیده شود. (آنندراج ) : یکی را به دست افگنده کوه گنج به سنجیده ها...
-
گرمی سنج
لغتنامه دهخدا
گرمی سنج . [ گ َ س َ ] (اِ مرکب ) آلتی است که برای تعیین مقدار حرارت یک جسم بکار میرود. واحد مقدار حرارت کالری است . رجوع به گرماسنج شود.
-
seismometer
لرزهسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] دستگاهی که حرکتهای زمین با آن آشکار و سنجیده شود
-
myometer
ماهیچهسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ابزاری برای سنجش شدت انقباض ماهیچهها
-
leakage indicator
نشتسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای برای اندازهگیری جریان نشتی در مدار الکتریکی
-
argentometer
نقرهسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] دستگاهی که میتوان با آن مقدار نمکهای موجود در یک مخلوط را ازطریق رسوب دادن نقره اندازهگیری کرد
-
inclinometer
مِیلسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] وسیلهای برای اندازهگیری زاویۀ مِیل مغناطیسی