کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنجیدن
/sanjidan/
معنی
۱. اندازه گرفتن.
۲. چیزی را با چیز دیگر مقایسه کردن.
۳. [قدیمی] وزن کردن.
۴. [قدیمی] برابر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مقایسه کردن
۲. سبک سنگین کردن، ارزیابی کردن، ارزشیابی کردن
۳. اندازه گرفتن، اندازهگیری کردن، پیمودن
۴. وزن کردن، توزین کردن
فعل
بن گذشته: سنجید
بن حال: سنج
دیکشنری
assay, assess, balance, evaluate, examine, gauge, judge, measure, ponder, quantify, rate, test, time, weigh
-
جستوجوی دقیق
-
سنجیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مقایسه کردن ۲. سبک سنگین کردن، ارزیابی کردن، ارزشیابی کردن ۳. اندازه گرفتن، اندازهگیری کردن، پیمودن ۴. وزن کردن، توزین کردن
-
سنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ) (مص م .) 1 - وزن کردن ، اندازه گرفتن . 2 - ارزش چیزی را تعیین کردن . 3 - چیزی را با چیزی مقایسه کردن .
-
سنجیدن
لغتنامه دهخدا
سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص ) (از: سنج + یدن ، پسوند مصدری ) با جزو اول از ریشه ٔ سج یا سک ، سختن به معنی وزن کردن چیزی را با ترازو و جز آن مقایسه کردن و برابر کردن .(از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). وزن . (منتهی الارب ).وزن کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنن...
-
سنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) sanjidan ۱. اندازه گرفتن.۲. چیزی را با چیز دیگر مقایسه کردن.۳. [قدیمی] وزن کردن.۴. [قدیمی] برابر کردن.
-
سنجیدن
دیکشنری فارسی به عربی
تامل , تجربة , زن , قيم , متر , متعمد , محاولة , مقالة
-
واژههای مشابه
-
باد سنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ دَ)(مص ل .)کار بیهوده کردن .
-
ترانه سنجیدن
لغتنامه دهخدا
ترانه سنجیدن . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) سرود گفتن . نغمه سراییدن : لبم بعشق نسنجد ترانه ٔ زنهارولی ز اشک من این مدعا برون آید.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).
-
لاف سنجیدن
لغتنامه دهخدا
لاف سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) لاف زدن : هان بکش عرفی عنان مستانه مدح خود مسنج ترکتازیها مسلم لاف سنجیها صواب .عرفی .
-
باد سنجیدن
لغتنامه دهخدا
باد سنجیدن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تکبر کردن باشد. (انجمن آرا). رجوع به باد در زیر دامن داشتن و باد در کلاه بودن و باد در کلاه داشتن و باد در کلاه افکندن و باد در سر بودن و باد در سر داشتن و باد در سر افکندن و باد در سر کردن و باد در سر شدن ...
-
باهم سنجیدن
دیکشنری فارسی به عربی
مقارنة
-
جستوجو در متن
-
compared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقایسه کرد، مقایسه کردن، سنجیدن، مقابله کردن، برابر کردن، باهم سنجیدن، تطبیق کردن
-
compares
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقایسه می کند، مقایسه کردن، سنجیدن، مقابله کردن، برابر کردن، باهم سنجیدن، تطبیق کردن
-
compare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقایسه کنید، مقایسه کردن، سنجیدن، مقابله کردن، برابر کردن، باهم سنجیدن، تطبیق کردن