کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پازگینه
واژهنامه آزاد
راه پله، پلکان - به زبان محلی اهالی شر سنجان از توابع شهرستان اراک
-
حصن ابیض
لغتنامه دهخدا
حصن ابیض . [ ح ِ ن ِ اَب ْ ی َ ] (اِخ ) موضعی در یمن است از اعمال سنجان و قلعه نباشد. (معجم البلدان ).
-
حضارة
لغتنامه دهخدا
حضارة. [ ح َض ْ ضا رَ ] (اِخ ) نام شهری به یمن در نواحی سنجان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ذویدوم
لغتنامه دهخدا
ذویدوم . [ ی َ ] (اِخ ) قریه ای است معروف به یمن از اعمال مخلاف سنجان . و بعضی گفته اند نام رودی است بدانجا.
-
سنجانا
لغتنامه دهخدا
سنجانا. [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب بسنجان و اهل سنجان . (از مزدیسنا تألیف محمد معین ص 13).
-
ضروة
لغتنامه دهخدا
ضروة. [ ض َرْ وَ / ض ِرْ وَ ] (اِخ ) دهی است در یمن از اعمال مخلاف سنجان . (معجم البلدان ).
-
محواش
لغتنامه دهخدا
محواش . [ م َح ْ ] (اِخ ) قریه ای است از قریه های مخلاف سنجان به یمن . (معجم البلدان ).
-
زاوه ٔ خواف
لغتنامه دهخدا
زاوه ٔ خواف . [ وَ ی ِ خا ] (اِخ ) زاو است . فصیح خوافی آرد: وفات رکن الدین محمود سلطان سنجان در سنجان زاوه ٔ خواف . (تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 300 و تعلیقات قزوینی بر شد الازار ص 539). رجوع به زاده شود.
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) نام آتشی که ایرانیان پس از مهاجرت از ایران به هند در سنجان (گجرات ) برافروختند. طبق روایت این آتش از ایران برده شده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
داود ناقد
لغتنامه دهخدا
داود ناقد. [ وو و دِ ق ِ ] (اِخ ) از دینار و درم سنجان بوده است . و اطلاعاتی از وی در باره ٔ درهم و دینار مرویست . (النقود العربیة ص 12 و 13).
-
بلغا
واژهنامه آزاد
[ب ُ ل َ] صورت مخفف بلغاء؛ جمع ِ بَلیغ. شیواسخنان، چیره زبانان، زبان آوران، سخنگزاران، سخندانان، سخن سنجان (لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین).
-
قاضی سنجانی
لغتنامه دهخدا
قاضی سنجانی . [ س َ ] (اِخ ) (مولانا...) از مشاهیر شعرای ایران و از احفاد شاه سنجان شاعر ایرانی بوده و به نوشته ٔ قاموس الاعلام منظومه ای موسوم به مخزن الاسرار دارد که به نام امیرعلی شیرنوائی نظم کرده و غزلیات و مثنویات دیگری نیز دارد. وی در 90سالگی ...
-
نغمه سنج
لغتنامه دهخدا
نغمه سنج . [ ن َ م َ / م ِ س َ ](نف مرکب ) نغمه سرا : نخلبندان حدایق اخبارو نغمه سنجان بساتین اسحار. (حبیب السیر ج 3 ص 2).
-
بطاق چرخ رساندن
لغتنامه دهخدا
بطاق چرخ رساندن . [ ب ِ ق ِ چ َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مبالغه در رفعت و بلندی است . (آنندراج ) : بطبع قافیه سنجان که در معارج نظم بطاق چرخ رسانیده اند اهلی را.علی خراسانی (از آنندراج ).
-
قافیه سنج
لغتنامه دهخدا
قافیه سنج . [ ی َ / ی ِ س َ ] (نف مرکب ) شاعر. (ناظم الاطباء). ناظم . ناقد شعر. موزون طبع : مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی . حافظ.ج ، قافیه سنجان . شاعران . (ناظم الاطباء). شعرا. (انجمن آرا). مردمان موزون طبع. (آنند...