کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبوسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنبوسه
/sambuse/
معنی
۱. نوعی خوراک یا آش که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوشه میبرند و در آن گوشت و پورۀ سیبزمینی میپیچند و طبخ میکنند.
۲. [قدیمی] لچک زنانه.
۳. [قدیمی] هرچیز سهگوشه؛ مثلثشکل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنبوسه
فرهنگ فارسی معین
(سَ سَ یا س ) (اِ.) 1 - هر چیز سه گوش . 2 - لچک زنانه . 3 - نوعی خوراک که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوش می برند و در آن قیمة گوشت و لپه می پیچند و طبخ می کنند.
-
سنبوسه
لغتنامه دهخدا
سنبوسه . [ سَم ْ س َ / س ِ ] (اِ) شکل مثلث در لباس و سجاف جامه عموماً و در لچک زنان خصوصاً. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نانی است کوچک و شیرین آنرا قطاب خوانند. (آنندراج ). قطاب . (ناظم الاطباء): واگر بی خوابی رنجه دارد از برگ کوک ، کدو و اسفا...
-
سنبوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sambuse ۱. نوعی خوراک یا آش که خمیر آرد گندم را نازک و سه گوشه میبرند و در آن گوشت و پورۀ سیبزمینی میپیچند و طبخ میکنند.۲. [قدیمی] لچک زنانه.۳. [قدیمی] هرچیز سهگوشه؛ مثلثشکل.
-
سنبوسه
لهجه و گویش تهرانی
پیراشگی سه گوش
-
سنبوسه
واژهنامه آزاد
مثلث
-
جستوجو در متن
-
مرثن
لغتنامه دهخدا
مرثن . [ ] (اِ) سنبوسه . (یادداشت مؤلف از بحر الجواهر).
-
بورک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - سنبوسه . 2 - آشی که با آرد گندم می پزند.
-
سنبوسک
لغتنامه دهخدا
سنبوسک . [ سَم ْ س َ ] (اِ) سنبوسه و قطاب . (ناظم الاطباء).
-
قطاب
لغتنامه دهخدا
قطاب . [ ق ُ / ق ُطْ طا ] (اِ) قسمی از نان روغنی به شکل سنبوسه . (ناظم الاطباء). غیاث اللغات از آئین اکبری نقل کند که قطاب به ضم اول نوعی از سنبوسه است .
-
طاق شکربوره
لغتنامه دهخدا
طاق شکربوره . [ ق ِ ش ِ ک َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطاب و سنبوسه ٔ شکری است . (برهان ).
-
قطابی
لغتنامه دهخدا
قطابی . [ ق ُ ] (اِ) مثل سنبوسه چیزی است که در روغن بریان نمایند، و در فارسی بودن این لفظ نظر است . (آنندراج ).
-
قطاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: قطائف ؟] ‹قطابی› qottāb نوعی نان روغنی به شکل سنبوسه که از زردۀ تخم مرغ، ماست، گلاب، روغن، و هل تهیه میشود.
-
شکرپوره
لغتنامه دهخدا
شکرپوره . [ ش َ ک َ پو رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سنبوسه که درون آن از قند و مغز بادام نیم کوفته بود. (غیاث ). و رجوع به شکربوره شود.
-
بورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] burak ۱. سنبوسه.۲. آشی که با آرد گندم میپختند: ◻︎ قدح پُربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه: ۲۱۶).