کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنبوت
/sambut/
معنی
نمود؛ هیکل: ◻︎ چون تو از خوان شرع بیقوتی / تو و سالوس و کبر و سنبوتی (سنائی: ۱۳۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنبوت
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) هیکل ، نمود، نمودار.
-
سنبوت
لغتنامه دهخدا
سنبوت . [ سَم ْ ن َ ] (ع ص ) مرد خشمناک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سنبوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سنبات› [قدیمی] sambut نمود؛ هیکل: ◻︎ چون تو از خوان شرع بیقوتی / تو و سالوس و کبر و سنبوتی (سنائی: ۱۳۲).
-
جستوجو در متن
-
سنبوب
لغتنامه دهخدا
سنبوب . [ سَم ْ ] (ع ص ) رجل سنبوت ؛ مرد خشمناک . (ناظم الاطباء). رجوع به سنبات شود. || سنبات و نمایش . (ناظم الاطباء). || (اِ) هر چیز که بنظر آید و نمودی داشته باشد. (ناظم الاطباء). این لغت پرداخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع به سنبات شود.
-
ژیره
لغتنامه دهخدا
ژیره . [ رَ / رِ ] (اِ) زیره . زیره است که به عربی کمون خوانند و بهترین آن کرمانی باشد. (برهان ). بلغت یونانی زیره را سنبوت گویند. (برهان ). کمون ، معرب خامون کرمانی و فارسی و شامی و نبطی بود. (منتهی الارب ). زیره ٔ سیاه و زیره ٔ سبز از اقسام زیره اس...