کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنابک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنابک
/sanābek/
معنی
= سُنبُک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنابک
لغتنامه دهخدا
سنابک . [ س َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِسنبک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سنبک شود.
-
سنابک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سنبک] [قدیمی] sanābek = سُنبُک
-
جستوجو در متن
-
سنبک
فرهنگ فارسی معین
(سُ بُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کنار سم ستور. 2 - اول هر چیز. 3 - زمین صعب و کم فایده ؛ ج . سنابک .
-
سلطات
لغتنامه دهخدا
سلطات . [ س ِ ] (ع ص ) سنابک سلطات ، سمهای تیز. (منتهی الارب ). سمهای تیز. (از آنندراج ). سمهای تیز از اسب . (ناظم الاطباء).
-
سنبک
لغتنامه دهخدا
سنبک . [ سُم ْ ب ُ ] (اِ) کشتی کوچک که در رکاب جهاز باشد. (آنندراج ). کشتی کوچک . (ناظم الاطباء) : از دل خویش سنبکی دارم نذر دریا تبرکی دارم . محمدسعید اشرف (از آنندراج ).|| (ع اِ) نوعی از دویدن . || پیش سم ستور. ج ، سنابک . || کناره ٔ حلیه ٔ شمشیر. ...