کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سم اسب
واژهنامه آزاد
قسمتی از پای اسب
-
گرگ سیمین سم
لغتنامه دهخدا
گرگ سیمین سم . [ گ ُ گ ِس ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از مردم غالب و قوی و پرزور و زیادتی کننده باشد. (برهان ) (انجمن آرا). || کنایه از دنیا و آسمان . (آنندراج ).
-
Artiodactyla
زوجسمسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] علفخوارانی که شمار انگشتانشان، که در درون سم قرار دارد، زوج است و چشمهایشان در دو طرف سر قرار دارد و مژههایشان بلند و موهای گردن اکثر آنها کوتاه است
-
Perissodactyla
تکسمسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گیاهخوارانی خشکزی که فقط یک انگشت یا سه انگشت آنها با هم وزن جانور را تحمل میکند
-
toxicogenomics
سمژنگانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] دانش تشخیص بیان افتراقی ژنها در واکنش به مواد سمی
-
adrenotoxin
سم غدۀ فوقکلیوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] هر مادهای که بر برگرده اثرات سمی داشته باش متـ . سم برگرده
-
ecotoxicology, environmental toxicology
بومسمشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مطالعه و پیشگیری از اثرات آلایندهها بر اندامگانهای زنده
-
detoxification diet, detox diet
رژیم سمزدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی کوتاهمدت با هدف خارج کردن سموم و مواد زائد از بدن
-
سنگ در سم بودن
لغتنامه دهخدا
سنگ در سم بودن . [ س َ دَ س ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به سنگ در موزه افتاده شود.
-
حیوان سم دار
دیکشنری فارسی به عربی
حافر
-
ساق و سُم
فرهنگ گنجواژه
پر و پاچه.
-
زَهر و سَم
فرهنگ گنجواژه
سم.
-
دُم و سُم
فرهنگ گنجواژه
سر و ته
-
شاخ شکسته و سُم پریده
فرهنگ گنجواژه
قراضه.
-
شاخ شکسته و سُم سابیده
فرهنگ گنجواژه
قراضه.