کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمیذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمیذ
لغتنامه دهخدا
سمیذ. [ س َ ] (اِ) به معنی سمید است . (آنندراج ). رجوع به سمید شود.
-
واژههای همآوا
-
سمیز
لغتنامه دهخدا
سمیز. [ س َ ] (اِ) به معنی دعا باشد که در برابر نفرین است . (برهان ) (آنندراج ). از لغت دساتیری است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 253 شود.
-
جستوجو در متن
-
سمذ
لغتنامه دهخدا
سمذ. [ س ِ] (اِ) نوعی نان سفید است که خواص بکار برند. (لباب الالباب ) (لباب الانساب ). رجوع به سمید و سمیذ شود.
-
سمد
لغتنامه دهخدا
سمد. [ س ِ م ِ ] (اِ) سمیذ : نانک کشکینت روانیست نیزنان سمد خواهی گرده ٔ کلان . رودکی .رجوع به سمید، برغل و سمذ شود.
-
سمید
لغتنامه دهخدا
سمید. [ س َ ] (اِ) میده ٔ سفید و به ذال معجمه افصح است . (آنندراج ). نان میده . (مهذب الاسماء). نان سپید. (دهار) : و پس نان سمید پر از ده درم سنگ فروکنند و سی درم سنگ دوغ بر این نان کنند و بنهند تا آغشته شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به سمیذ شود.
-
شمد
لغتنامه دهخدا
شمد. [ ش َ م َ ] (اِ) شمذ. جنسی از نان نیکو و فراخ و سپید بود. (لغت فرس اسدی ) (از فرهنگ اوبهی ). در عربی سمید و سمیذ آمده بمعنی درمک و عثمانیان سِمِت گویند و گمان میکنم شمذ اصل این دو کلمه ٔ فارسی و ترکی باشد. مصحف سمد است . اسدی شعر رودکی را یک جا ...
-
درمک
لغتنامه دهخدا
درمک . [ دَ م َ ] (ع اِ) فارسی معرب است . (ثعالبی ). آرد سپید و شسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آرد حواری . (یادداشت مرحوم دهخدا). به عربی آرد سفید را گویند، و برخی گویند هرچه او را خرد آس کنند او رادرمک گویند حتی سرمه ، و بعضی اعراب درمک را...
-
میده
لغتنامه دهخدا
میده . [ م َ دَ / م ِ دِ] (اِ) آرد گندم دوباره بیخته را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آرد پارچه بیز. (غیاث ) آرد گندم که به مبالغه بیخته باشند. (آنندراج ). نرم ساییده : از آرد میده و روغن و انگبین کلیچه پخته و از بهر خریدار بر ممر بازار نهاده . ...