کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سمی
/sami[y]/
معنی
۱. هماسم؛ همنام.
۲. همتا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. زهرآگین، زهرآلود، زهرناک، سمآلود، سمدار
۲. کشنده
برابر فارسی
زهرآگین، زهر
دیکشنری
noxious, poison, poisonous, poisonously, toxic, virulent
-
جستوجوی دقیق
-
سمی
واژگان مترادف و متضاد
۱. زهرآگین، زهرآلود، زهرناک، سمآلود، سمدار ۲. کشنده
-
سمی
فرهنگ واژههای سره
زهرآگین، زهر
-
سمی
فرهنگ فارسی معین
(سَ مّ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - زهر - آلود. 2 - هر مادة کشنده .
-
سمی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) همنام ، هم اسم .
-
سمی
فرهنگ فارسی معین
(سَ مِ یّ) [ ع . ] (ص .) 1 - عالی ، بلند. 2 - همنام ، همتا.
-
سمی
لغتنامه دهخدا
سمی . [ س َ می ی ] (ع ص ، اِ) هم نام . (غیاث ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (ناظم الاطباء). || همتا.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بلند. رفیع. (ناظم الاطباء). || مثل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). م...
-
سمی
لغتنامه دهخدا
سمی . [ س َم ْی ْ ] (ع مص ) روان شدن برای شکار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سمی
لغتنامه دهخدا
سمی . [ س ُ ما ] (ع اِ) آوازی که در آن خیر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سمی
لغتنامه دهخدا
سمی . [ س ُ می ی ] (ع اِ) ج سماء، به معنی آسمان و آسمان خانه و جز آن . (آنندراج )(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به سماء شود.
-
سمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: سمیّ] [قدیمی] sami[y] ۱. هماسم؛ همنام.۲. همتا.
-
سمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سم) [عربی. فارسی] sammi دارای سم؛ زهرآلود: مار سمّی.
-
سمی
دیکشنری فارسی به عربی
سام , سم
-
واژههای مشابه
-
toxic waste
پسماند سمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] پسماندی که در صورت بلع یا استنشاق یا تماس با پوست به انسان یا هر موجود زندۀ دیگر آسیب میرساند
-
toxic dose
چندۀ سمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] چندهای از ماده که مسمومیت ایجاد میکند