کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سمور
/samur/
معنی
پستانداری گوشتخوار با بدنی باریک و کشیده، پاهای کوتاه، پوست نرم و لطیف و به رنگ سرخ مایل به سیاه یا خاکستری که آن را برای پوستش شکار میکنند.
〈 سمور آبی: (زیستشناسی) = بیدستر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمور
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری است گوشت خوار کوچک تر از روباه با بدنی باریک و کشیده ، پوستش نرم و لطیف و گرانبهاست .
-
سمور
لغتنامه دهخدا
سمور. [ س َ ] (اِ) پستانداری از رده ٔ گوشتخواران که تیره ٔ خاصی بنام تیره ٔ سموریان را بوجود می آورد. این جانور دارای قدی کوچک و پاهای کوتاه و انگشت رو است و بدنش باریک و کشیده و پوستش نرم و از گوشتخواران کامل است . محل زندگی حیوان مذکور بیشتر اروپای...
-
سمور
لغتنامه دهخدا
سمور. [ س َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سمور
لغتنامه دهخدا
سمور. [ س َم ْ مو ] (معرب ، اِ) معرب سَمور. رجوع به سمور شود.
-
سمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sammūr, simōr] (زیستشناسی) samur پستانداری گوشتخوار با بدنی باریک و کشیده، پاهای کوتاه، پوست نرم و لطیف و به رنگ سرخ مایل به سیاه یا خاکستری که آن را برای پوستش شکار میکنند.〈 سمور آبی: (زیستشناسی) = بیدستر
-
سمور
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: semura طاری: samur طامه ای: semula / sumula طرقی: samür کشه ای: samur نطنزی: ---------
-
واژههای مشابه
-
گریبان سمور
لغتنامه دهخدا
گریبان سمور. [گ ِ ن ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوستین سمور که به هر دو جانب چپکن در ولایت و به هر دو طرف نیمه آستین در هند دوزند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : چون عبای مصریش کامل پریشان تا بناف چون گریبان سمورش زلف مشکین تا کمر.(از آنندراج ).
-
سمور سیه
لغتنامه دهخدا
سمور سیه . [ س َ رِ ی َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که عربان لیل گویند.(برهان ) (آنندراج ). شب . (فرهنگ رشیدی ) : چو شنگرف سودند بر لاجوردسمور سیه زاد و روباه زرد.نظامی .
-
تیغه ٔ سمور
لغتنامه دهخدا
تیغه ٔ سمور. [ غ َ / غ ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیغه ٔ قندز. کنایه از وسط و بلندی سمور و قندز، نام دو جانور معروف . و به مجازبر پوستین اینها اطلاق کنند. (آنندراج ) : سمور خط مشکینش چنان خوش تیغه افتاده که می گرددترنج غبغب او در میانش گم ....
-
Lontra provocax
سمور آبی جنگلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ راسوئیان و راستۀ گوشتخوارسانان با چنگالهای قوی و موهای نرم و مخملی که رنگ پشت آن قهوهای بسیار تیره و شکمش نقرهای مایل به سفید است
-
Lontra felina
سمور آبی گربهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ راسوئیان و راستۀ گوشتخوارسانان با پشت و پهلوهای تیره و شکم روشنتر که کوچکترین عضو این جنس است
-
سمور یا راسو
دیکشنری فارسی به عربی
ثعلب الماء
-
شب سمور و لب تنور
فرهنگ گنجواژه
ایام سخت.