کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سموئل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سموئل
لغتنامه دهخدا
سموئل . [ س َ ] (ع اِ) نام مرغی . || (اِخ ) نام جبرئیل . (ناظم الاطباء).
-
سموئل
لغتنامه دهخدا
سموئل . [ س َ م َ ءَ ] (اِخ ) ابن عادیای ازدی غسانی . شاعری است جاهلی و حکیمی از اهل حجاز. وی به وفا ضرب المثل شده است . وی در اشعارش بنام «ابلق الفرد» خوانده شده است .مشهورترین شعر او لامیه ای است که مطلع آن این است :اذا لمرء لم یدنس من اللؤم عرضه ...
-
سموئل
لغتنامه دهخدا
سموئل . [ س َ م َ ءَ ] (اِخ ) ابن یحیی بن عباس مغربی . از علماء و حکمای مغرب است که از بزرگان دانشمندان یهود بود. بعقیده ٔ ابن قفطی از اهل اندلس است و با پدرش بمشرق مسافرت کرد. سموئل در فنون حکمت و علوم ریاضی بمقام شامخی رسید و در هندسه و حساب ماهر گ...
-
سموئل
لغتنامه دهخدا
سموئل . [ س َ م َ ءَ ] (ع اِ) مرغی است که ابوبراء کنیت دارد. || سایه . || مگس سرکه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابوبراء
لغتنامه دهخدا
ابوبراء. [ اَ بو ب َ ] (ع اِ مرکب ) کنیت مرغی و نام آن سموئل است .
-
سارید
لغتنامه دهخدا
سارید. (اِخ ) یکی از جباران فلسطینیان (2 سموئل 21:18)که سفّای نیز خوانده شده است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
ژنسن
لغتنامه دهخدا
ژنسن . [ ژُ س ُ ] (اِخ ) جانسن . سموئل . نام نویسنده و نقّاد انگلیسی متولد در لیشفیلد و متوفی در لندن (1709-1784 م .). مؤلف کتاب تذکره ٔ زندگانی شعرای انگلیس .
-
صخره محلقوت
لغتنامه دهخدا
صخره محلقوت . [ ] (اِخ ) (سنگ انقسام ) قلعه ای است طبیعی که در دشت معون در جنوب شرقی حبرون واقع است (سموئل 23: 38). داود در آنجا از دست شاؤل بطور عجیب رهایی یافت و بنا بر تحقیق اهل دانش صخره ٔ مرقوم در وادی ملکه در مشرق معون واقع است . (قاموس مقدس )...
-
اشمویل
لغتنامه دهخدا
اشمویل . [ اَ م َ ](اِخ ) کلمه ای عبری است که در تعریب سموئل شده است . رجوع به المعرب جوالیقی ص 188 و 189 شود. نام پیغمبری است . (مهذب الاسماء). و رجوع به کامل ابن اثیر ج 1 ص 93 و تاریخ گزیده ص 21، 51 و 52 و مجمل التواریخ و القصص ص 143، 155، 426 و 43...
-
حرمت
لغتنامه دهخدا
حرمت . [ ح ُ م َ ] (اِخ ) (به معنی خراب ) سِفْرِ داوران 1:17 و آن شهری میباشد در طرف جنوبی کنعان که یوشع بر آن دست یافت و در سابق آنرا صفاة میگفتند. بعضی بر آنند که شهر مذکور در تنگه ای که تخمیناً 40 میل بطرف شرقی بئر شبع مسافت دارد واقع است و آنرا ص...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن حسن کرخی ملقب به فخرالدین . ریاضی دان قرن چهارم هجری است که در جبر و حساب و علوم ریاضی براعت داشته و در سال 420 هَ . ق . [ بنابه قول صاحب کتاب متفکرین اسلام ] وفات یافته است . از مؤلفاتش یکی «کافی فی الحساب » و دی...
-
کاتب
لغتنامه دهخدا
کاتب . [ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کتابت . نویسنده . (برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دبیر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ). منشی نثر. (آنندراج ). منشی . مترسل . آنکه مطالب خویش فصیح و بلیغ نویسد. ج ، کاتبین ، کاتبون ، کُتّاب ، کَتَبَه : او کاتب ابن الک...
-
صهیون
لغتنامه دهخدا
صهیون . [ ص ِ ی َ ](اِخ ) گویند روم است و به قول دیگر بیت المقدس است . (معجم البلدان ). موضعی است معروف در بیت المقدس (محله ای است از آن ) و کنیسه ٔ صهیون بدانجاست . (معجم البلدان ). نام تلی به بیت المقدس مشرف بر خندق موسوم به باب النار. (تاج العروس ...
-
قبر و دفن
لغتنامه دهخدا
قبر و دفن . [ ق َ رُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمل به خاک سپردن مرده . دفن کردن مرده را. به خاک سپردن میت . || مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل این کلمه چنین نویسد: بدان که یهود و پیشینیان را شیوه این بود که خویشان چشمهای میت را فروپوشانند و بهم آورند (س...