کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمنسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کشک سا
لغتنامه دهخدا
کشک سا. [ ک َ ] (نف مرکب ) آنکه کشک ساید. آنکه کشک را در آب ریزد و با دست بساید تا آب کشک بدست آید. (یادداشت مؤلف ).
-
گانه سا
لغتنامه دهخدا
گانه سا. [ ن ِ ] (اِخ ) خدای هندی دارای سری شبیه به سر فیل . وی رب النوع علم و ادب محسوب می شود.
-
غنچه سا
فرهنگ نامها
(تلفظ: qončesā) غنچه + سا پسوند شباهت ، چون غنچه ، مثل غنچه . ← غنچه .
-
فرحسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: farahsā) (عربی ـ فارسی) (فرح + سا (پسوند شباهت)) ، مثل فرح و شادمانی و سُرور ؛ (به مجاز) کامروا و خوشبخت .
-
شادیسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šādisā) (شادیسا) (شادی + سا (پسوند شباهت)) ، چون شادی ، به سان شادی . ← شادی .
-
آیسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: āy sā) (آیسا) (ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + سا (پسوند شباهت)) ، مثل ماه ، شبیه به ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو.
-
ماهسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh sā) (ماه + سا (پسوند شباهت)) چون ماه ، به سان ماه ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
ملیحسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: malih sā) (عربی ـ فارسی) (ملیح + سا (پسوند شباهت)) ، همچون ملیح ، زیبا و خوشایند ، دارای ملاحت ، با نمک ؛ (در قدیم) دوست داشتنی و مورد پسند .
-
سخت سا
لغتنامه دهخدا
سخت سا. [ س َ ] (اِ مرکب ) نام داواز کشتی که هندیان گهسا گویند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
غالیه سا
لغتنامه دهخدا
غالیه سا. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) غالیه سای . رجوع به همین مدخل شود : مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان راکه باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست .حافظ.
-
آسمان سا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آسمانسای› [قدیمی، مجاز] 'ās[e]mānsā بسیار بلند و سربرآسمانکشیده.
-
بوی سا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] buysā سنگی که بر روی آن داروهای خوشبو میساییدند.
-
گردون سا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردونسای› gardunsā آنچه سر بر فلک ساید؛ بسیار بلند: ◻︎ جلوه گاه طایر اقبال گردد هر کجا / سایه اندازد همای چتر گردونسای تو (حافظ: ۸۲۰).
-
myceloid
جُلینهسا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] شبیه به جُلینه
-
thalloid
ریسهسا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] مانند ریسه