کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سما
فرهنگ نامها
(تلفظ: samā) (عربی) (در قدیم) آسمان .
-
سما
واژگان مترادف و متضاد
آسمان، سپهر، فلک ≠ ارض، زمین
-
صمع
لغتنامه دهخدا
صمع. [ ص ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صُمعان و صَمعاء. || و کلاب صمع الکعوب ؛ یعنی سگان خرد شتالنگ . (منتهی الارب ).
-
صمع
لغتنامه دهخدا
صمع. [ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را به چوب دستی . || گذار کردن بر قوم و بازداشتن ایشان را بسخن . || بی باکانه بر سر خود رفتن . || خطا کردن در سخن . || خردگوش شدن . (منتهی الارب ).
-
سما
لغتنامه دهخدا
سما. [ س ُ ] (اِ) مشروبی بود که هندوان بر آتش مقدس می افشاندند. (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
-
سما
لغتنامه دهخدا
سما. [ س َ ] (ع اِ) در میان فارسی زبانان با حذف همزه به معنی آسمان آمده : آب رونده به نشیب و فرازابر شتابنده بسوی سماست . ناصرخسرو.نام بزرگ امام زمانست از این مثل من از زمین چو زهره بدو بر سماشدم . ناصرخسرو.چون بخندی خبر دهد دهنت کز سما اختران همی ری...
-
ثم ء
لغتنامه دهخدا
ثم ء. [ ث َ م ْ ءْ ] (ع مص ) چرب خورانیدن . || شکستن چنانکه سر را. || پلیدی کردن . || ترید و اشکنه کردن نان را. || ثم ء کماة؛ افکندن سماروغ در روغن . || ثم ء لحیه بحنا؛ رنگ کردن ریش بحنا. || ثم ء بما فی البطن ؛ خالی کردن شکم را از فضول .
-
ثما
لغتنامه دهخدا
ثما.[ ث َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز. (معجم البلدان ).
-
سما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سماء، جمع: سَماوات] [قدیمی] samā آسمان.
-
صما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صمّاء] [قدیمی] sammā سخت؛ محکم: صخرۀ صما.
-
سَمِعَ
فرهنگ واژگان قرآن
شنيد - استجابت کرد (کلمه سمع گاهي در معناي شنيدن صدا و سخن اطلاق ميشود ، و گاهي در غرضي که عقلا از شنيدن سخن دارند ،يعني قبول کردن سخن و برآوردن تقاضا و حاجت)
-
سَّمْعَ
فرهنگ واژگان قرآن
شنيدن - استجابت و قبول پيشنهاد و دعوت (کلمه سمع گاهي در معناي شنيدن صدا و سخن اطلاق ميشود ، و گاهي در غرضي که عقلا از شنيدن سخن دارند ،يعني قبول کردن سخن و برآوردن تقاضا و حاجت)
-
صما
واژهنامه آزاد
صخره سخت و محکم
-
جستوجو در متن
-
eavesdrop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استراق سمع، استراق سمع کردن