کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سمط
/semt/
معنی
آنچه از گلوبند آویزان باشد؛ رشتۀ مروارید یا مهره؛ گردنبند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. رشته، عقد، گردنبند
۲. رده، رسته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمط
واژگان مترادف و متضاد
۱. رشته، عقد، گردنبند ۲. رده، رسته
-
سمط
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) گردن بند، رشتة مروارید یا مهره .
-
سمط
لغتنامه دهخدا
سمط. [ س َ] (ع مص ) پاکیزه کردن موی بزغاله جهت بریان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اورود کردن بزغاله را جهت بریان کردن . (ناظم الاطباء). || آویختن چیزی را. || تیز کردن کارد. || (ص ) مرد سبک حال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).سمط [ س ُ...
-
سمط
لغتنامه دهخدا
سمط. [ س ِ ] (ع اِ) رشته ٔ مروارید. (غیاث ) (مهذب الاسماء) (دهار) (السامی ). رشته ٔ مروارید یا شبه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : خامه ٔ او چو یار شد بادست سمط لؤلؤ ز یک نقط پیوست . سنایی .درکتاب محکم لاَّلی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظ...
-
سمط
لغتنامه دهخدا
سمط. [ س ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ سِماط، به معنی آنچه بدان طعام کشند و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) ناقة سمط؛ شتر ماده بیداغ و نشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر بی داغ و نشان . (ناظم الاطباء). || نعل سمط؛ نعل یک لخت . (منتهی الار...
-
سمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُمُوط] semt آنچه از گلوبند آویزان باشد؛ رشتۀ مروارید یا مهره؛ گردنبند.
-
واژههای همآوا
-
سمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانب، جهت، سو، طرف، ناحیه ۲. صورت، فرم، هیئت
-
سمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شغل، عنوان، مقام، منصب ۲. نشان، علامت، اثر داغ، داغجا
-
صمت
واژگان مترادف و متضاد
خاموشی، خموشی، سکوت ≠ گویایی
-
سمت
فرهنگ واژههای سره
راستا
-
صمت
لغتنامه دهخدا
صمت . [ ص َ ] (ع مص ) خاموش بودن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). خاموش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). سکوت . || بسته شدن زبان مریض . (منتهی الارب ). || خاموشی . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ). مقابل ذکر.
-
صمة
لغتنامه دهخدا
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طفیل بن قرة القشیری از شعرای عصر اموی است و در بادیةالعراق سکونت داشت و به شام منتقل گشت ، سپس به غزای دیلم رفت و در حدود سال 95 هَ . ق . در طبرستان درگذشت . (از الاعلام زرکلی ص 435).
-
صمة
لغتنامه دهخدا
صمة. [ ص ِم ْ م َ ] (ع ص ) مرد دلاور. دلیر. (مهذب الاسماء). || (اِ) شیر بیشه . || مار نر. || خارپشت ماده . || سربنده قارورة. ج ، صِمَم .
-
سمت
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) راهی را در پیش گرفتن . 2 - به راه درست و میانه راه رفتن . 3 - (اِ.) راه ، روش . 4 - قصد. 5 - طرف ، جانب . ج . سموت .