کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ثمة
لغتنامه دهخدا
ثمة. [ ث َم ْ م َ ت َ ] (ع ق ) آنجا. ثم ّ.
-
ثمة
لغتنامه دهخدا
ثمة. [ ث ِم ْ م َ ] (ع اِ) مرد پیر.
-
ثمة
لغتنامه دهخدا
ثمة. [ ث ُم ْ م َ ] (ع اِ) یک مشت گیاه . || گیاه یز.
-
سمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سموت] samt ۱. طرف؛ جانب.۲. راهوروش؛ طریق.
-
سمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سمَة، جمع: سِمات] semat ۱. شغل؛ عنوان.۲. علامت؛ نشان.۳. اثر داغ.
-
سمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُمُوط] semt آنچه از گلوبند آویزان باشد؛ رشتۀ مروارید یا مهره؛ گردنبند.
-
صمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَمت] [قدیمی] sa(o)mt خاموش شدن؛ ساکت شدن؛ خاموشی؛ سکوت.
-
صمت
واژهنامه آزاد
(صَمت) معنی صمت در فرهنگ لغت عربی-فارسی المعانی صَمَتَ:صَمْتاً و صُمُوتاً و صُمَاتاً:ساکت و یا خاموش شد . صَمَّتَ:تَصْمِیتاً [ صمت ]:ساکت شد - هُ:او را ساکت کرد .
-
جستوجو در متن
-
سمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] samar = سمه
-
أَسْمَاء
فرهنگ واژگان قرآن
اسمها ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اشتق...
-
أَسْمَائِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايش ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
أَسْمَائِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايشان ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست ...
-
ﭐسْمُ
فرهنگ واژگان قرآن
اسم-نام ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
سَمَّاکُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را ناميد ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم ه...
-
يُسَمُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نامگذاري مي کنند - اسم گذاري مي کنند ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چيزي يا اوصاف آن چيز که نشانه اي براي آن شده اند،مي گويند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کد...