کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمة
لغتنامه دهخدا
سمة. [ س ُم ْ م َ ] (ع اِ) سفره ای است از برگ خرما که زیرخرمابن گسترند تا خرما از درخت بر وی افتد. (منتهی الارب ). || (ص ) دروغ باطل . (منتهی الارب ).- ابل سمه ؛ شتران بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
سمه
لغتنامه دهخدا
سمه . [ س ِ م َ ] (ع مص ) داغ کردن و نشان کردن . ج ، سمات . (برهان ). داغ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نشان کردن و داغ نمودن . (منتهی الارب ).
-
سمه
لغتنامه دهخدا
سمه . [ س ِ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی سمر باشد که دست افزار جولاهگان است ، و آن جاروب مانندی باشد که بدان آهار بر روی تاره ٔ جامه کشند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آبگیر کوچک که جولاهان دارند و در مؤید به معنی ماله ٔ آهار و لیف جولاهان که ...
-
سمه
لغتنامه دهخدا
سمه . [ س ِم ْ م َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سمر› [قدیمی] seme دستافزاری شبیه جارو که با آن به پارچه آهار میزنند.
-
سُمَّه
لهجه و گویش بختیاری
somma سنبه، وسیلهاى فلزى که چرم را با آنسوراخ کنند.
-
سمه
واژهنامه آزاد
سُمِه یا به معنای سوراخ است. سوراخ و سُمبه هم (همراه هم )در عبارات عامیانه کاریرد دارد
-
دو سُمَّه
لهجه و گویش بختیاری
do somma دو سُمّه، حیواناتى که داراى سُم دوبخشى باشند.
-
یِى سُمّه
لهجه و گویش بختیاری
yey-soma یک سُمه، داراى یک سُم (اسب و الاغ).
-
واژههای همآوا
-
سمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانب، جهت، سو، طرف، ناحیه ۲. صورت، فرم، هیئت
-
سمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شغل، عنوان، مقام، منصب ۲. نشان، علامت، اثر داغ، داغجا
-
سمط
واژگان مترادف و متضاد
۱. رشته، عقد، گردنبند ۲. رده، رسته
-
صمت
واژگان مترادف و متضاد
خاموشی، خموشی، سکوت ≠ گویایی