کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سماک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سماک
/sammāk/
معنی
ماهیفروش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سماق، ترشابه، تتری
دیکشنری
porphyry
-
جستوجوی دقیق
-
سماک
واژگان مترادف و متضاد
سماق، ترشابه، تتری
-
سماک
واژگان مترادف و متضاد
ماهیفروش
-
سماک
فرهنگ فارسی معین
(سَ مّ) [ ع . ] (ص .) ماهی فروش .
-
سماک
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) سماکان ؛ نام دو ستاره ، یکی به نام «سماک رامح » ستارة قرمزی در صورت فلکی «عوا» یا «گاوران » و دیگری به نام «سماک اعزل » ستارة سفیدی در صورت فلکی «سنبله » یا «خوشه ».
-
سماک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) آن چه بدان چیزی را بردارند و بلند کنند.
-
سماک
لغتنامه دهخدا
سماک . [ س َم ْ ما ] (ع ص ) ماهی فروش . ج ، سماکین . (دهار) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
-
سماک
لغتنامه دهخدا
سماک . [ س ِ ] (اِخ ) نام ستاره ای و آن منزل چهاردهم قمر است . و آن دو هستند یکی را سماک اعزل و دیگری را سماک رامح یا رائح گویند. (آنندراج ) (غیاث ). دو ستاره است روشن یکی سماک اعزل و دیگری سماک رامح . (منتهی الارب ). منزلی است از منازل ماه . (مهذب ا...
-
سماک
لغتنامه دهخدا
سماک . [ س ِ ] (ع اِ) آنچه بدان چیزی رابردارند و بلند کنند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بالای سینه تا متصل چنبر گردن . (منتهی الارب ). جزء بالای سینه تا محل اتصال چنبر گردن . || (ص ) راه نیک و محفوظ. (ناظم الاطباء).
-
سماک
لغتنامه دهخدا
سماک . [ س ُ ] (اِ) سماق . رجوع به سماق شود.
-
سماک
دیکشنری عربی به فارسی
ماهي گير
-
سماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sammāk ماهیفروش.
-
سماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سمک] [قدیمی] semāk = سمک
-
سماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] semāk ۱. (نجوم) هریک از دو ستارۀ روشن در دو صورت فلکی سنبله و عَوّا.۲. [قدیمی، مجاز] آسمان.〈 سماک رامح: (نجوم) ستارهای که در برابر بناتالنعش قرار دارد و روشنترین ستارۀ صورت فلکی عوّا است.〈 سماک اعزل: (نجوم) ستارهای که در ج...
-
سماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) somāk = سماق
-
سماک
واژهنامه آزاد
با کسرۀ سین و بدون تشدید؛ نام دو ستاره در بنات النعش و مجازاً به معنای مکان بالا استفاده شده است.