کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سماعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سماعة
معنی
سمعک , بلندگوي گوشي , گوشي تلفن , بلند گو
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سماعة
لغتنامه دهخدا
سماعة. [ س َ ع َ ] (ع مص ) شنودن . (آنندراج ). || (ص ) شنوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
سماعة
لغتنامه دهخدا
سماعة. [ س َم ْ ما ع َ ] (ع ص ) گوش شنوا. (ناظم الاطباء).
-
سماعة
دیکشنری عربی به فارسی
سمعک , بلندگوي گوشي , گوشي تلفن , بلند گو
-
واژههای مشابه
-
ابن سماعه
لغتنامه دهخدا
ابن سماعه . [ اِ ن ُ س َ ع َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن سماعة تمیمی . از فقهای حنفی ، شاگرد قاضی ابویوسف . او بزمان مأمون ، قاضی جانب غربی بغداد بود و در دوره ٔ معتصم برای ضعف بینائی از قضا کناره گرفت و به سال 233 هَ .ق . وفات کرد و متجاوز از صد سال د...
-
واژههای همآوا
-
سماعت
لغتنامه دهخدا
سماعت . [ س َ ع َ ] (مص ) شنیدن . (از غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
سمعک
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة
-
بلندگوی گوشی
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة
-
گوشی تلفن
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة
-
بلند گو
دیکشنری فارسی به عربی
سماعة , مکبر الصوت
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن سماعه ٔ تمیمی . رجوع به ابن سماعه ... شود.
-
عوف
لغتنامه دهخدا
عوف . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ربیعبن سماعة، مشهور به ذوالخمار. رجوع به ذوالخمار، و الاعلام زرکلی شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن سماعة. رجوع به حسن بن محمدبن سماعةبن مهران شود.