کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلوک
/soluk/
معنی
۱. رفتار؛ روش.
۲. در پیشگرفتن راهی و در آن راه رفتن.
۳. [قدیمی] درآمدن در جایی.
۴. سازش.
۵. (تصوف) سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شبزندهداری و ترک شهوات است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سازش ≠ ناسازگاری
۲. انتهاج، رفتار، روش
۳. طی طریق کردن، رفتن
فعل
بن گذشته: سلوک کرد
بن حال: سلوک کن
دیکشنری
bearing, behavior, behaviour, comportment, conduct, deportment, manners
-
جستوجوی دقیق
-
سلوک
واژگان مترادف و متضاد
۱. سازش ≠ ناسازگاری ۲. انتهاج، رفتار، روش ۳. طی طریق کردن، رفتن
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. دارای 145 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ مهاباد. محصول آنجا غلات ، توتون ، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 715 تن سکنه است . آب آن از چشمه ورودخانه . محصول آنجا غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سلوک
لغتنامه دهخدا
سلوک . [ س ُ ] (ع مص ) راه رفتن . (آنندراج ) (غیاث ). راه سپردن . (دهار) (مجمل اللغة) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59). پای سپر کردن جای را. سَلک . (منتهی الارب ). و رجوع به سلک شود.- حسن سلوک ؛ خوش رفتاری .- سوء سلوک ؛ بدرفت...
-
سلوک
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) در پیش گرفتن راهی . 2 - (اِمص .) روش ، رفتار. 3 - طی مدارج توسط سالک به مقام وصل و فنا.
-
سلوک
دیکشنری عربی به فارسی
رفتار , حرکت , وضع , سلوک , اخلا ق
-
سلوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] soluk ۱. رفتار؛ روش.۲. در پیشگرفتن راهی و در آن راه رفتن.۳. [قدیمی] درآمدن در جایی.۴. سازش.۵. (تصوف) سیر در مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت که از شرایط آن عزلت، ریاضت، عبادت، شبزندهداری و ترک شهوات است.
-
سلوک
دیکشنری فارسی به عربی
سلوک , صلة
-
واژههای مشابه
-
سلوک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رفتار کردن، سازگاری کردن ۲. راه پیمودن ۳. طی کردن (مراحل عرفانی)
-
سلوک کردن
لغتنامه دهخدا
سلوک کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . || مدارا کردن . || پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عرفان ) سلوک طی مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طی کرده تا بمقام وصل و فنا برسد که از جمله ٔ مدارج توبت ، مجاهدت ، خل...
-
conduct disorder
اختلال سلوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] الگوی رفتاری ثابتی که بیشتر در کودکان و نوجوانان مشاهده میشود و در آن حقوق بنیادین دیگران نقض و هنجارهای اجتماعی نادیده گرفته میشود
-
حسن سلوک
لغتنامه دهخدا
حسن سلوک . [ ح ُ ن ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش رفتاری : در روزگار حسن سلوک تو اهل نظم صائب شدند از ته دل مهربان هم .صائب .
-
خوش سلوک
لغتنامه دهخدا
خوش سلوک . [ خوَش ْ / خُش ْ س ُ ] (ص مرکب ) سازگار. خوش رفتار. بااخلاق . آنکه در زندگی و معاشرت بامهر است .
-
خوش سلوک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošsoluk = خوشرفتار