کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلول
/sellul/
معنی
۱. کوچکترین واحد سازندۀ بدن موجود زنده که میتواند بهطور مستقل عمل کند؛ یاخته.
۲. زندان یکنفری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. یاخته
۲. بند، حبس، زندان، محبس
برابر فارسی
یاخته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلول
واژگان مترادف و متضاد
۱. یاخته ۲. بند، حبس، زندان، محبس
-
سلول
فرهنگ واژههای سره
یاخته
-
سلول
لغتنامه دهخدا
سلول . [ س ِل ْ لو ] (فرانسوی ، اِ) موجودات زنده با وجود اختلاف شکل و صفاتی که ظاهر میسازند همگی از عناصر کوچکی به اسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است . علمی که مبنای آن بر تحقیق کیفیات سلولی است ، سیتولوژی ...
-
cell 3
سلول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کوچکترین واحد تکرارشونده در یک بلور
-
سلول
فرهنگ فارسی معین
(س لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - یاخته ، عنصر اصلی بدن در موجودات زنده . 2 - حجره ؛ اتاق کوچکی که زندانی در آن نگهداری می شود.
-
سلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cellule] (زیستشناسی) sellul ۱. کوچکترین واحد سازندۀ بدن موجود زنده که میتواند بهطور مستقل عمل کند؛ یاخته.۲. زندان یکنفری.
-
سلول
دیکشنری فارسی به عربی
خلية
-
سلول
واژهنامه آزاد
نام روستایی در شمال بندرعباس
-
واژههای مشابه
-
شکافتن سلول
دیکشنری فارسی به عربی
شق
-
سلول دار
دیکشنری فارسی به عربی
خلوي
-
سلول یکنفری
دیکشنری فارسی به عربی
خلية
-
اطاق یا سلول راهبان وتارکان دنیا
دیکشنری فارسی به عربی
دير
-
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
دیکشنری فارسی به عربی
مدرج احصائي