کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلوع
لغتنامه دهخدا
سلوع . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سَلع، به معنی کفیدگی پای . || ج ِ سِلع، به معنی مثل و مانندو جز آن . اَسلاع . (منتهی الارب ). رجوع به مسلع شود.
-
واژههای همآوا
-
سلوا
فرهنگ نامها
(تلفظ: selvā) (عربی) (در گیاهی) گیاهی علفی ، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا ، مریم گلی ؛ هر چیز که تسلی دهد ، انگبین ، عسل .
-
صَلُّواْ
فرهنگ واژگان قرآن
درود فرستید - دعا کنید (طلب خیر کنید)(صل از صلوة و به معناي دعا است)
-
سلوا
واژهنامه آزاد
تسلی دهنده.
-
جستوجو در متن
-
سلع
لغتنامه دهخدا
سلع. [ س َ ] (ع اِ) کفیدگی پای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رخنه . شکاف . چاک . درز. ترک . || شکاف کوه . ج ، سلوع . (ناظم الاطباء). || (مص ) شکسته شدن سر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...