کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سله گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سله گر
لغتنامه دهخدا
سله گر. [ س َل ْ ل َ / ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) سله باف . (ناظم الاطباء). سبدساز. سلال . (دهار).
-
واژههای مشابه
-
سلة
دیکشنری عربی به فارسی
زنبيل , سبد , درسبد ريختن , گروه هم مسلک , انجمن (ادبي واجتماعي) , از کار بازداشتن , مانع شدن , مختل کردن , قيد
-
سَله
لهجه و گویش تهرانی
سبد ، محل نگهداری ماکیان و کبوتر، سئاله
-
سِلِه
لهجه و گویش تهرانی
گودی در آجرچینی/لایه رویی خاک sod
-
سله بستن
لغتنامه دهخدا
سله بستن . [ س َل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) سخت شدن زمین پس از آبیاری که زمین خشک شده و بقسمتهای خرد و بزرگ شکاف برمیدارد. (یادداشت مؤلف ). طبقه ای از لای سخت گرفتن سطح زمین کشت شده که مانع از آسان سر زدن و روئیدن آن شود. (یادداشت مؤلف ).
-
سله شکستن
لغتنامه دهخدا
سله شکستن . [ س َل ْ ل َ / ل ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بیل زدن و فروکردن زمین سخت . نرم کردن سطح زمین که سله بسته باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سله باف
لغتنامه دهخدا
سله باف . [ س َل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) کسی که سله ها و سبدها بسازد و بافد. (آنندراج ). کسی که سله میسازد. (ناظم الاطباء). سلال . (ملخص اللغات ).
-
سله بن
لغتنامه دهخدا
سله بن . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند. دارای 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قزقان چای . محصول آنجا غلات ، بنشن ، قلمستان . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و عده ای برای تأمین معاش بمازندران میروند. (از فرهن...
-
سله چین
لغتنامه دهخدا
سله چین . [ س ِ ل ِ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ عکاشه و سلمی هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
سله چین
لغتنامه دهخدا
سله چین . [ س ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیمچه بخش گنوند شهرستان شوشتر. دارای 170 تن سکنه . آب آن از کارون . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
سله کش
لغتنامه دهخدا
سله کش . [ س َل ْ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آن جماعت که سبد میوه بر سر دارند. (از فرهنگ رشیدی ). حامل سله . (از آنندراج ).
-
سله بن
واژهنامه آزاد
تعداد سکنه روستای سله بن طبق آخرین آمار مرکز آمار ایران 1200 نفر بوده و 120 خانوار در آن سکنی دارند.
-
سله بن
واژهنامه آزاد
تعداد سکنه روستای سله بن طبق آخرین آمار مرکز آمار ایران 1200 نفر بوده و 120 خانوار در آن سکنی دارند.