کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلندر
معنی
(سَ لَ دَ) (ص .) (عا.) سرگردان .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
ویلان، سرگردان، آواره، دربهدر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلندر
واژگان مترادف و متضاد
ویلان، سرگردان، آواره، دربهدر
-
سلندر
لغتنامه دهخدا
سلندر. [ س َ ل َ دَ ] (ص ) در تداول عامه ، حیران . متحیر. (یادداشت بخط مؤلف ). سرگردان . ویلان . (فرهنگ فارسی معین ). که نداند تکلیف او چیست . سرگردان و سلندر. سخت سرگشته و آواره .
-
سلندر
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ دَ) (ص .) (عا.) سرگردان .
-
واژههای مشابه
-
سَلَندَر
لهجه و گویش تهرانی
علاف و حیران، متحیر و سرگردان
-
قَلَندر سَلَندر
فرهنگ گنجواژه
سرگردان.
-
قَلندر و سَلندر
فرهنگ گنجواژه
سرگردان.
-
واژههای همآوا
-
سَلَندَر
لهجه و گویش تهرانی
علاف و حیران، متحیر و سرگردان
-
جستوجو در متن
-
سَفیل
لهجه و گویش تهرانی
سرگردان، سلندر،
-
سرگردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آواره، دربهدر، ولو، ویلان، بیخانمان ۲. حیران، سرگشته، گیج، متحیر، مضطرب، واله ۳. بلاتکلیف ۴. سلندر