کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلمانی
/salmāni/
معنی
۱. کسی که موی سر و ریش مردم را میتراشد؛ آرایشگر مرد.
۲. [عامیانه، مجاز] مکان اصلاح موی صورت و سر؛ آرایشگاه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرایشگر، حلاق، سرتراش
دیکشنری
barber, haircut, hairdresser
-
جستوجوی دقیق
-
سلمانی
واژگان مترادف و متضاد
آرایشگر، حلاق، سرتراش
-
سلمانی
لغتنامه دهخدا
سلمانی . [ س َ ] (اِخ ) چهار فرسخ میانه ٔ جنوب و مغرب فلاحی . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
سلمانی
لغتنامه دهخدا
سلمانی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است سه فرسخ و نیم جنوبی رامهرمز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
سلمانی
لغتنامه دهخدا
سلمانی . [ س َ ] (ص نسبی ،اِ) منسوب به سلمان است . (فرهنگ فارسی معین ). || نام نوعی از شمشیر است . (نوروزنامه ) (فرهنگ فارسی معین ). || کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. (فرهنگ فارسی معین ). سرتراش . گرای . حجام . دلاک . حلاق . آ...
-
سلمانی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (ص نسب .) آرایش گر.
-
سلمانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] salmāni ۱. کسی که موی سر و ریش مردم را میتراشد؛ آرایشگر مرد.۲. [عامیانه، مجاز] مکان اصلاح موی صورت و سر؛ آرایشگاه.
-
سلمانی
دیکشنری فارسی به عربی
آلة الحلاقة , حلاق , حلاقة الشعر
-
سلمانی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: salmuni طاری: salmuni طامه ای: dallâk طرقی: salmuni / dallâk کشه ای: salmuni نطنزی: salmuni
-
سلمانی
لهجه و گویش تهرانی
آرایشگر
-
واژههای مشابه
-
barber chair/ barber's chair, tombstone 2
صندلی سلمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کُندهای که براثر قطع ناقص درخت به شکل صندلی درآمده است
-
سلمانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حلاق
-
سلمانی شدن
دیکشنری فارسی به عربی
حلاق
-
سلمانی برای مرد و زن
دیکشنری فارسی به عربی
مصفف الشعر