کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلطان محمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سلطان بدیعالزمان
لغتنامه دهخدا
سلطان بدیعالزمان . [ س ُ ب َ عُزْ زَ ] (اِخ ) به حسن صورت و سیرت آراسته و به کمال ظاهرو جمال باطن پیراسته . در سخاوت و حق پرستی و در وفا و حق شناسی بی نظیر. در لطافت طبع و پاکیزه روزگاری یکتا. و در هدایت و اسلام بی همتاست ، در کار رزم بکمان داری دلپس...
-
سلطان جنید
لغتنامه دهخدا
سلطان جنید. [ س ُ ج ُ ن َ ] (اِخ ) از دودمان صفوی و جد شاه اسماعیل صفوی میباشد. رجوع به صفوی و صفویه شود.
-
سلطان حسین
لغتنامه دهخدا
سلطان حسین . [ س ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) صفوی رجوع به حسین صفوی شود.
-
سلطان حسین
لغتنامه دهخدا
سلطان حسین . [ س ُح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منصور بایقرا... وی در دربار هرات یکی از درخشانترین مراکز ادب و هنر و علم در مملکت ایران بشمار میرود. بعضی اشعار فارسی او این است :در غم عشقت مرا نی تن نه جانی مانده این خیالی گشته وزان یک گمانی مانده داغها بر اس...
-
سلطان حیدر
لغتنامه دهخدا
سلطان حیدر. [ س ُ ح َ دَ ] (اِخ ) شیخ حیدر مثل پدرش جنید دارای مقام و اهمیت خاص بوده زیرا مقام پدر به او رسیده ومورد توجه صوفیان قرار گرفته است . اوزون حسن بیک آق قوینلو علم شاه بیگم را بعقد او درآورده است . وی شخصی است که بمرتبه و رتبه ٔ یکنفر کنت م...
-
سلطان خراسان
لغتنامه دهخدا
سلطان خراسان . [ س ُ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) لقب حضرت رضا امام هشتم علیه السلام است . رجوع به رضا شود.
-
سلطان خلیل
لغتنامه دهخدا
سلطان خلیل . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) از سلاطین دوره ٔ گورکانی فرزند حسن بیگ از 872 تا 882 هَ . ق . حکومت کرده . (تاریخ کرمان ص 436).
-
سلطان سلغرشاه
لغتنامه دهخدا
سلطان سلغرشاه . [ س ُ س ُ غ ُ ] (اِخ ) ابن سعد زنگی برادر اتابک ابوبکر پادشاه فارس وپسر سعد زنگی او را فریباش خان میخوانده اند، و بحسن صورت و سیرت و کمال و جمال نظیر نبوده است و آخرالامراز شربت غدر برادر ساغر عمرش مالامال شد. او راست :گر من چو تو بخت...
-
سلطان سلیم
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیم . [ س ُ س َ ] (اِخ ) از پادشاهان عثمانی که از 1512 تا 1520 م . سلطنت کرده ، و مدت سلطنت وی 8 سال و 8 ماه و 8 روز بوده است . وی در سال 926 هَ . ق . و 1520 م . درگذشت و جانشین وی سلطان سلیمان شد. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمه ٔ رشی...
-
سلطان سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیمان . [ س ُ س ُ ل َ ] (اِخ ) فرزند سلطان سلیم که در سال 926 هَ . ق . به تخت سلطنت رسید:بداده زمان ملکت کامرانی بکاوس عهد و سلیمان ثانی . ؟وی جنگهای متعدد با ایرانیان کرده است . رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون شود.
-
سلطان سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیمان . [ س ُ س ُ ل َ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، دارای 103 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت ، گله داری ، چادر و کرباس بافی است . مزار سلطان سلیمان برادر امام رضا در این د...
-
سلطان سنجر
لغتنامه دهخدا
سلطان سنجر.[ س ُ س َ ج َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی از پادشاهان سلجوقی است . رجوع به سلجوق و سلاجقه و سلجوقیان شود.
-
سلطان شهید
لغتنامه دهخدا
سلطان شهید. [ س ُ ن ِش َ ] (اِخ ) لقب سلطان مسعود غزنوی : هیچ پادشاه بر غورچیان مستولی نشده که سلطان شهید مسعود. (تاریخ بیهقی ). بسر تاریخ روزگار سلطان شهید مسعود بازگردم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 392). امیر مودود بدینور رسید و کینه ٔ سلطان شهید بازخوا...
-
سلطان صاحبقران
لغتنامه دهخدا
سلطان صاحبقران . [ س ُن ِ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) لقب سلطان حسین بایقرا است . رجوع به سلطان حسین و حسین بایقرا و مجالس النفایس شود.
-
سلطان فلک
لغتنامه دهخدا
سلطان فلک . [ س ُ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی سلطان اختران است که کنایه از آفتاب عالمتاب باشد. (برهان ) (رشیدی ).