کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلطان صاحبقران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سلطان خراسان
لغتنامه دهخدا
سلطان خراسان . [ س ُ ن ِ خ ُ ] (اِخ ) لقب حضرت رضا امام هشتم علیه السلام است . رجوع به رضا شود.
-
سلطان خلیل
لغتنامه دهخدا
سلطان خلیل . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) از سلاطین دوره ٔ گورکانی فرزند حسن بیگ از 872 تا 882 هَ . ق . حکومت کرده . (تاریخ کرمان ص 436).
-
سلطان سالم
لغتنامه دهخدا
سلطان سالم . [ س ُ ل ِ ] (اِخ ) ابومحمد سالم بن ادریس بن احمدبن محمد الحبوضی صاحب ظفار وی از آخرین پادشاهان حبوضی است پس از وی ملک به خاندان آل علی بن رسول غسانی منتقل شده است . وی بسال 678 درگذشته است . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 354).
-
سلطان سلغرشاه
لغتنامه دهخدا
سلطان سلغرشاه . [ س ُ س ُ غ ُ ] (اِخ ) ابن سعد زنگی برادر اتابک ابوبکر پادشاه فارس وپسر سعد زنگی او را فریباش خان میخوانده اند، و بحسن صورت و سیرت و کمال و جمال نظیر نبوده است و آخرالامراز شربت غدر برادر ساغر عمرش مالامال شد. او راست :گر من چو تو بخت...
-
سلطان سلیم
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیم . [ س ُ س َ ] (اِخ ) از پادشاهان عثمانی که از 1512 تا 1520 م . سلطنت کرده ، و مدت سلطنت وی 8 سال و 8 ماه و 8 روز بوده است . وی در سال 926 هَ . ق . و 1520 م . درگذشت و جانشین وی سلطان سلیمان شد. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمه ٔ رشی...
-
سلطان سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیمان . [ س ُ س ُ ل َ ] (اِخ ) فرزند سلطان سلیم که در سال 926 هَ . ق . به تخت سلطنت رسید:بداده زمان ملکت کامرانی بکاوس عهد و سلیمان ثانی . ؟وی جنگهای متعدد با ایرانیان کرده است . رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون شود.
-
سلطان سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلطان سلیمان . [ س ُ س ُ ل َ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، دارای 103 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، بنشن و شغل اهالی زراعت ، گله داری ، چادر و کرباس بافی است . مزار سلطان سلیمان برادر امام رضا در این د...
-
سلطان سنجر
لغتنامه دهخدا
سلطان سنجر.[ س ُ س َ ج َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی از پادشاهان سلجوقی است . رجوع به سلجوق و سلاجقه و سلجوقیان شود.
-
سلطان شهید
لغتنامه دهخدا
سلطان شهید. [ س ُ ن ِش َ ] (اِخ ) لقب سلطان مسعود غزنوی : هیچ پادشاه بر غورچیان مستولی نشده که سلطان شهید مسعود. (تاریخ بیهقی ). بسر تاریخ روزگار سلطان شهید مسعود بازگردم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 392). امیر مودود بدینور رسید و کینه ٔ سلطان شهید بازخوا...
-
سلطان فلک
لغتنامه دهخدا
سلطان فلک . [ س ُ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی سلطان اختران است که کنایه از آفتاب عالمتاب باشد. (برهان ) (رشیدی ).
-
سلطان قاجار
لغتنامه دهخدا
سلطان قاجار. [س ُ ن ِ ] (اِخ ) نواب شاهزاده معظم سلطانمحمد میرزا ملقب به سیف الدوله از فرزندان گرامی و پسران عزیز نامی حضرت خاقان مغفور طاب ثراه است . وی در سال 1227 دردارالخلافه ٔ تهران بدنیا آمد و والده ٔ ماجده ٔ وی از گرجی زادگان صفویه بوده است که...
-
سلطان کرمانشاهان
لغتنامه دهخدا
سلطان کرمانشاهان . [ س ُ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش حسینقلی خان فرزند هنرمند مصطفی قلی خان دیوان بیگی بن مرحوم حاجی شهبازخان کلهر کرمانشاهانی است . وی در 1247 هَ .ق . ولادت یافته و پدرش در تربیت وی جدی بلیغ نمود. وی مردی لبیب ، مهذب با طبعی وقاد و ذهنی نق...
-
سلطان ماضی
لغتنامه دهخدا
سلطان ماضی . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمود غزنوی است . رجوع به محمود غزنوی شود.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی . رجوع به محمدبن ملکشاه و سلجوقیان شود.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمد پادشاه دکنی شود.