کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلطان جنید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) مولانا... از شارخت است ، و در شهر هرات نشو و نما یافت ، و خوش صحبت وخوش محاوره جوانیست ، صحبتش موجب بسط و تکلمش باعث نشاط است . خط را نیز خوب مینویسد. این مطلع از اوست :به دندان عقده ٔ زلف ترا خواهم که بگشایم...
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نام شش تن از پادشاهان آل عثمان است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سلطان محمد
لغتنامه دهخدا
سلطان محمد. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) نقاش و مذهب ایرانی در قرن ده هجری . وی معاصر با اواخر دوره ٔ سلطان حسین بایقرا و عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول و استاد نقاشی پادشاه اخیر بود وی مردی متکبر و دارای تخیلی عجیب بود. گویند برای امیر علیشیر...
-
سلطان محمدنور
لغتنامه دهخدا
سلطان محمدنور. [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) شاعر و خوشنویس قرن ده هجری . وی پسر و شاگرد سلطان علی مشهدی است و نسخه ٔ زیبای نظامی مورخ 931 هَ .ق . که در موزه ٔ متروپولیتن نیویورک است از آثار اوست . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سلطان محمود
لغتنامه دهخدا
سلطان محمود. [ س ُ م َ] (اِخ ) ملقب به یمین الدوله و بزرگترین پادشاه سلسله ٔ غزنویان است و اول پادشاهی است که لقب سلطان گرفت و در زمان عبدالملک بن نوح سامانی ، محمود بر خراسان استیلا یافته آن بلاد را از ید سامانیان خارج ساخت . سپس قهستان بدست او افتا...
-
سلطان مرادی
لغتنامه دهخدا
سلطان مرادی . [ س ُم ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان . دارای 155 تن سکنه و آب آن از رودخانه ٔ شلمان و استخر است . محصول آن کنف ، لبنیات ، مختصر ابریشم و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
سلطان معشوقان
لغتنامه دهخدا
سلطان معشوقان . [ س ُ ن ِ م َ ] (اِخ ) کنایه از ذات حق سبحانه و تعالی . (آنندراج ).
-
سلطان ملکشاه
لغتنامه دهخدا
سلطان ملکشاه . [س ُ م َ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به ملکشاه و سلجوقیان شود.
-
سلطان مهره
لغتنامه دهخدا
سلطان مهره . [ س ُ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) خم آهن . (بحر الجواهر).
-
سلطان میدان
لغتنامه دهخدا
سلطان میدان . [ س ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، دارای 1557 تن سکنه وآب آن از قنات است . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
سلطان ولد
لغتنامه دهخدا
سلطان ولد. [ س ُ وَ ل َ ] (اِخ ) بهاءالدین بن جلال الدین مولوی ، عارف و شاعر. بسال 712 هَ .ق . در قونیه وفات یافته . وی مدت سی سال پیشوای طریقت مولویه بود. سه مثنوی از اوباقی است که معروفترین آنها مثنوی ولد یا ولدنامه است در تفسیر معانی عرفانی که بطب...
-
سلطان آباد
لغتنامه دهخدا
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان سلطان آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 600 تن سکنه و آب آن از رودخانه ٔ ابوالفارس و رود مارون است .محصول آن غلات ، برنج و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
سلطان آباد
لغتنامه دهخدا
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان ، دارای 260 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آنجا غلات ، برنج ، لبنیات و صنایع دستی زنان بافت پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
سلطان آباد
لغتنامه دهخدا
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 170 تن سکنه و آب آن از چشمه و رود است . محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سلطان آباد
لغتنامه دهخدا
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارزوئیه ٔ بخش بافت شهرستان سیرجان ، دارای 600 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، حبوبات ، پنبه و شغل اهالی زراعت ، مزرعه درباغ جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).