کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسلهجنبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلسلهجنبان
مترادف و متضاد
۱. پیشوا، رهبر، سرحلقه، سرخیل، قاید
۲. باعث، بانی، محرک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلسلهجنبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشوا، رهبر، سرحلقه، سرخیل، قاید ۲. باعث، بانی، محرک
-
واژههای همآوا
-
سلسله جنبان
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبان . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ](نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. (فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب . (ناظم الاطباء). محرک .باعث . سبب . وسیله . (فرهنگ فارسی معین ) : دولت اگر سلسله جنبان شودمور تواند که سلیمان شود. وحشی .باد بها...
-
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) محرک ، باعث .
-
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] selselejombān کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند؛ باعث؛ محرک؛ سلسلهجنباننده.
-
جستوجو در متن
-
سرسلسله
واژگان مترادف و متضاد
۱. سلسلهجنبان ۲. بانی، موسس، آغازگر ۳. رئیس، بزرگ، مهتر
-
سرحلقه
واژگان مترادف و متضاد
بانی، رکن، سرخیل، رهبر، سردسته، سرکرده، سرگروه، سلسلهجنبان، پیشوا
-
سردسته
واژگان مترادف و متضاد
باشی، رئیس، سرجنبان، سردار، سرکرده، سرگروه، سلسلهجنبان، عمید
-
قاید
واژگان مترادف و متضاد
امام، بزرگ، پیشوا، زعیم، سلسلهجنبان، شیخ، کبیر، مقدم، نقیب
-
رهبر
واژگان مترادف و متضاد
امام، پیشوا، راهبر، راهنما، زعیم، سرکرده، سلسلهجنبان، قدوه، قیادت، مراد، مقتدا، هادی
-
سرزنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانشاط، دلبهنشاط، زندهدل، سرحال، سرخوش ≠ افسرده، بیدل و دماغ، پکر، گرفته، دلمرده ۲. سرحلقه، سرخیل، سردسته، سلسلهجنبان
-
سرجنبان
واژگان مترادف و متضاد
بانی، رئیس، رکن، رهبر، سرخیل، سردسته، سرسلسله، سرکرده، سلسلهجنبان، قاید، مهتر قوم
-
سرخیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. سردار، سردسته، سرگروه، سرلشکر ۲. سرسلسله، سلسلهجنبان ۳. پیشوا، رهبر
-
پیشوا
واژگان مترادف و متضاد
امام، حاکم، راهبر، راهنما، رئیس، رهبر، زعیم، سالار، سر، سرور، سردار، سرپرست، سلسلهجنبان، شیخ، عمید، قاید، قدوه، کامل، کلانتر، لیدر، مرشد، مراد، مقتدا، مولا، مهتر، نقیب