کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سلسله جنبان
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبان . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ْ ](نف مرکب ) آنکه زنجیر را جنباند. (فرهنگ فارسی معین ). سبب و وسیله و باعث و موجب . (ناظم الاطباء). محرک .باعث . سبب . وسیله . (فرهنگ فارسی معین ) : دولت اگر سلسله جنبان شودمور تواند که سلیمان شود. وحشی .باد بها...
-
سلسله جنبانی
لغتنامه دهخدا
سلسله جنبانی . [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ جُم ](حامص مرکب ) عمل سلسله جنبان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سلسله وار
لغتنامه دهخدا
سلسله وار. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پی درپی . متوالی .مردف . بهم پیوسته . مرتب و بترتیب . (ناظم الاطباء).
-
سلسله ور
لغتنامه دهخدا
سلسله ور. [ س ِ س ِ ل َ / ل ِ وَ ] (ص مرکب ) متوالی وپی درپی . در سلسله . در زنجیر. سلسله دار : بی چلیپای خم مویت و زنار خطت راهب آسا همه تن سلسله ور باد پدر.خاقانی .
-
kingdom 2
سلسله 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دومین رتبۀ رسمی در ردهبندی موجودات زنده
-
سلسله 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← رشته 3
-
concatenated
سلسلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] پیوند یا اتصال اجزای سامانه بهصورت پشتسرهم یا زنجیرهای
-
concatenation
سلسلهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] اتصال پشتسرهم سامانهها بهطوریکه خروجی هر سامانه ورودی سامانۀ بعدی است
-
Dynasty 0
سلسلۀ صفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← دورۀ آغاز سلسلهها
-
سلسلۀ گیاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← گیاهان
-
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) محرک ، باعث .
-
سلسلة الحلقات
دیکشنری عربی به فارسی
اتوبوس , توده مردم , عامه
-
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] selselejombān کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند؛ باعث؛ محرک؛ سلسلهجنباننده.
-
سلسله مراتب
دیکشنری فارسی به عربی
تدرج
-
سلسله () زنجیرکردن
دیکشنری فارسی به عربی
سلسلة