کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلسال
/salsāl/
معنی
۱. آب روان و گوارا.
۲. می خوشگوار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شیرین، زلال، گوارا(آب)
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلسال
واژگان مترادف و متضاد
شیرین، زلال، گوارا(آب)
-
سلسال
لغتنامه دهخدا
سلسال . [ س َ ] (ع ص ، اِ) آب شیرین و خوشگوار. (آنندراج ) (غیاث ). آب آسان گوارا. (دهار). آب شیرین و روشن و سرد که بگلو روان شود. (ناظم الاطباء). || آب صافی . (آنندراج ) (غیاث ). || می نرم روان فروشونده بگلو. (ناظم الاطباء).
-
سلسال
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ. ص .) آب روان و گوارا.
-
سلسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹سلسل، سلاسل› [قدیمی] salsāl ۱. آب روان و گوارا.۲. می خوشگوار.
-
واژههای همآوا
-
صلصال
لغتنامه دهخدا
صلصال . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) گل نیکو یا به ریگ آمیخته یا گل که هنوز سفال نساخته باشند آن را. (منتهی الارب ). گل با ریگ آمیخته . (غیاث اللغات ). گل خشک . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گل خشک ناپخته مخلوط به ریگ : از بر سنگ ورا راه نیارم که همی سنگ زیر سم او...
-
صلصال
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) گِل خشک .
-
ثلثال
لغتنامه دهخدا
ثلثال . [ ث َ ] (ع اِ) نوعی از شور گیاه .
-
صلصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salsāl ۱. گِل خشکیده.۲. گِلی که از آن ظرف سفالی ساخته باشند و هنوز پخته نشده باشد.۳. گِل مخلوط با ریگ.
-
صَلْصَالٍ
فرهنگ واژگان قرآن
گِل خشکیده که وقتي زير پا مي رود صدا مي کند(اصل معناي صلصال عبارت است از صدايي که از هر چيز خشکي چون ميخ و امثال آن به گوش برسد ، و اگر گل خشکيده را هم صلصال گفتهاند که در قرآن هم آمده من صلصال کالفخار و من صلصال من حماء مسنون - از گل خشکيدهاي از لاي...
-
جستوجو در متن
-
وائلی النجدی
لغتنامه دهخدا
وائلی النجدی . [ ءِ لی یُن ْ ن َ ] (اِخ ) (شیخ ...) عثمان بن سند، او راست : أصفی الموارد من سلسال احوال الامام خالد. در حاشیه ٔ آن کتاب حدیقة الندیة فی آداب الطریقة النقشبندیة للشیخ محمدبن سلیمان البغدادی بطبع رسیده ، مطبعةالعلمیة 1313. (معجم المطبو...
-
شیشه گری
لغتنامه دهخدا
شیشه گری . [ شی ش َ / ش ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حرفه و شغل شیشه گر. شیشه تراشی . شیشه سازی . بلورسازی . (یادداشت مؤلف ) : رودیست که کوثرش عدیل است آبش سلسال و سلسبیل است گه سیمگری نماید آبش گه شیشه گری کند حبابش . خاقانی .|| (اِ مرکب ) جای ساختن شیشه ....
-
سجسج
لغتنامه دهخدا
سجسج . [س َ س َ ] (ع ص ، اِ) زمین هموار خوش نه درشت نه نرم . || مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هوای خوش نه سردو نه گرم . (منتهی الارب ). هوای معتدل نه گرم و نه سرد. (مهذب الاسماء): صفة الجنة و هوأها السجسج و کذا ظلل...
-
روضة
لغتنامه دهخدا
روضة. [ رَ ض َ ] (ع اِ) روضه . مرغزار. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (ناظم الاطباء) : روضة ماء نهرها سلسال دوحة سجع طیرها موزون . سعدی (گلستان ).در بلاد عرب روضه های فراوان یافت شود. معروف شان آنها ه...